اصطلاح این پست ما بر خلاف اصطلاح قبلی، به انجام کاری به صورت موفقیت آمیز مربوط می شود. کاربرد این اصطلاح در واقع به موقعیتی مربوط می شود که کسی کاری را مطابق لنتظاراتی که از او هست انجام دهد. در زبان فارسی از عبارت اصطلاحی عامیانه ی “از پس کاری برآمدن” یا “کامیاب شدن” و یا “مطابق انتظار بودن” برای چنین موقعیتی استفاده می شود و معادل آن در زبان انگلیسی نیز عبارت است از:
Cut the mustard
به مثال مکالمه ای زیر توجه کنید:
Dan: How was the game?
Joe: Finally we won the game for the first time in FIFA World Cup.
Dan: You mean you could cut the mustard?
Joe: Exactly!
دَن: بازی چطور بود؟
جو: بالاخره ما برای اولین بار در جام جهانی فوتبال توانستیم بازی را ببریم.
دَن: منظورت این است که واقعا توانستید از پسِ آن کاری بربیایید.
جو: دقیقا!
همانطور که از مثال فوق مشاهده می کنید. جو در جواب سوال دَن که از او نتیجه بازی را می پرسد می گوبد که تیم مورد نظرش کاری فوق العاده انجام داده و توانسته از پس تیمی که به نظر دشوار می رسید بربیاید و خود دَن هم در جواب از این اصطلاح “از پس کاری برآمدن” استفاده می کند و آن را با استفاده از عبارت عامیانه ی “cut the mustard” بیان می کند که دقیقا همان معنا و مفهوم “کاری را به نحو احسن و مطابق انتظارات انجام دادن” می باشد.
بنابراین اصطلاح این پست ما عبارت است از:
Idiom #236
اصطلاح ۲۳۶:
Cut the mustard :
مطابق انتظار بودن
از پس کاری برآمدن
کامیاب شدن
به حد نصاب رسیدن
توانایی خود را نشان دادن
مطابق انتظارات ظاهر شدن
اصطلاح “Cut the mustard” که در واقع یک اسلنگ (Slang به معنی یک اصطلاح کوچه بازاری و غیر رسمی است) می باشد به معنی انجام کاری به صورت رضایت بخش، پرقدرت، با انرژی و با اشتیاق زیاد می باشد که احتمالا نتیجه آن نیز مثبت و شاید فراتر از حد انتظار باشد. واژه “mustard” در این اصطلاح به معنی “خردل” است البته برخی از منابع و فرهنگ لغت های انگلیسی به فارسی برای این لغت معنی اصطلاحی “بادقت” ،”با احتیاط” ، و یا “مواظب” نیز ذکر کرده اند که با این حساب می توان معنی ظاهری و تحت اللفظی این عبارت اصطلاحی عامیانه به صورت “بریدن با دقت و احتیاط” خواهد بود. برای این اصطلاح “Cut the mustard” در زبان انگلیسی این معانی قابل استنباط است:
- موفق شدن در کاری
- نزدیک شدن به سطح انتظارات
- شایستگی و کفایت لازم را داشتن
- استانداردهای لازم را تا حد زیادی داشتن
- مطابق انتظارات و یا فراتر از آن ظاهر شدن برای انجام کاری
- صلاحیت و لیاقت کافی داشتن برای شرکت کردن و یا رقابت کردن
و مترادف های این اصطلاح در زبان انگلیسی عبارتند از:
be able, be up to, can, can do, clear, clear the hurdle, come along, come on, contrive, cut it, engineer, get along, get by, get on, go on, hack it, make it, make out, make the grade, manage, manage somehow, may, muddle through, negotiate, possess authority, put over, put through, scrape along, succeed in, swing, swing the deal, take charge, worry along
توجه کنید که این اصطلاح به صورت منفی و با معنی متضاد نیز به کار می رود. حالت منفی این اصطلاح به صورت “can’t cut the mustard” استفاده می شود که به معنی”از پسِ کاری برنیامدن” و یا “مطابق انتظارات ظاهر نشدن” می باشد.
همچنین برای درک بهتر معنا و مفهوم این اصطلاح در زبان انگلیسی به توضیحات دیکشنری آکسفورد، کمبریج، و ویستر در مورد این اصطلاح و سپس به چندین مثال مرتبط توجه کنید:
Cut the mustard :
رسیدن به استاندارد مورد نیاز
کاری را به درستی انجام دادن
Oxford:
Informal – Come up to expectations; reach the required standard.
عبارت غیر رسمی – رسیدن به سطح انتظارات؛ رسیدن به استاندارد مورد نیاز
Cambridge:
can’t cut it / can’t cut the mustard:
To not be able to deal with problems or difficulties in a satisfactory way.
به صورت رضایت بخش قادر به حل مشکلات و یا رویارویی با مشکلات نبودن
Merriam-Webster:
To achieve the standard of performance necessary for success
رسیدن به سطح استانداردی از عملکرد لازم برای موفق شدن
ریشه اصطلاح “Cut the mustard” که احتمالا از عبارت “Cut the muster” مشتق شده به اواخر دهه ۱۸۰۰ میلادی و در آمریکا مربوط می شود. با این حال، خیلی از منابع انگلیسی دلیل استفاده از واژه mustard (به معنی خردل) در این اصطلاح را نمی دانند. خیلی از منابع انگلیسی دیگر در مورد ریشه این اصطلاح اظهارنظرهای متفاوت و حتی متناقضی دارند. برخی معتقدند که در این اصطلاح واژه mustard به احساس جذابیت بهتر و یا بیشتر (به دلیل استفاده از این ماده غذایی به چنین مفهومی) اشاره دارد در حالیکه عده ای دیگر بر این باورند که این واژه کنایه از فساد و تباهی یک شخص یا شئی رضایت بخش و پذیرفتنی می باشد. برخی دیگر نیز آنرا به اضافه کردن سرکه به دانه خردل و یا کاهش آن (cut) برای تنظیم میزان تلخی و ترشی سرکه اشاره می کنند.
برای درک بیشتر این اصطلاح به چند مثال توجه کنید:
If I can’t cut the mustard, they’ll definitely find someone else to sign the contract.
اگر من نتوانم از پسِ کار بربیایم، آنها قطعا شخص دیگری را برای امضای قرارداد پیدا خواهند کرد.
They couldn’t cut the mustard as the national football team.
آنها نتوانستند به عنوان تیم ملی فوتبال مطابق انتظارات ظاهر شوند.
I need a better laptop for my work, this one doesn’t cut the mustard.
من یک لپ تاپ بهتر برای کارم نیاز دارم، این یکی مطابق انتظارات نیست.
When he started his career, he was very shy and reserved – so we thought he can’t cut the mustard but after a while he could.
هنگامی که او کار خود را شروع کرد، او خجالتی و کم حرف و کند بود – بنابراین ما فکر کردیم که او نمیتواند مطابق انتظارات ظاهر شود اما بعد از مدتی توانست.