10 عبارت مربوط به افسردگی در زبان انگلیسی

در زبان انگلیسی، اصطلاحات مختلفی برای بیان حالت افسردگی یا احساس غم، ناراحتی و اضطراب وجود دارد که ممکن است در موقعیت‌های مختلف استفاده شوند. عبارات مربوط به افسردگی در زبان انگلیسی که اولین آنها واژه Depressed می‌باشد، طیف گسترده‌ای از اصطلاحات و عبارات را شامل می‌شوند که برای بیان حالات مختلف احساسی، از غم موقت گرفته تا افسردگی عمیق، به کار می‌روند. در ادامه به بررسی 10 مورد از مهمترین این واژه‌ها و عبارات می‌پردازیم .هر یک از این عبارات بسته به شدت و نوع احساسات می‌توانند در موقعیت‌های مختلف بیانگر افسردگی یا حالت شخص افسرده باشند.

10 عبارت مربوط به افسردگی در زبان انگلیسی
افسرده و افسردگی در زبان انگلیسی – Depressed and depression in English

1. Depressed

این واژه رایج‌ترین اصطلاح برای توصیف حالت افسردگی است. افسردگی یک اختلال روانی جدی محسوب می‌شود که با علائمی مانند احساس غم عمیق، بی‌علاقگی، خستگی و مشکلات خواب همراه است.

مثال:

She has been feeling depressed for the past few weeks.

او در مدت چند هفته گذشته احساس افسردگی می‌کند. (این احساس در این مدت با او همراه بوده است).

2. Down in the dumps

این اصطلاح عامیانه به معنای احساس غم و ناراحتی است، اما معمولاً برای حالات سبک‌تر و موقت استفاده می‌شود.

مثال:

He’s been down in the dumps since he lost his job.

او از زمانی که کارش را از دست داده در حالت افسردگی به سر می برد.

3. Feeling blue

این عبارت نیز به صورت عامیانه برای توصیف احساس غم یا ناراحتی استفاده می‌شود. این حالت معمولاً طولانی‌مدت نیست و بیشتر به شرایط موقت اشاره دارد. همانند حسی که در غروب روز جمعه و یا در روزهای پائیزی به آدم دست می‌دهد.

مثال:

I’ve been feeling blue lately because of the weather.

من اخیراً به دلیل آب و هوا (شرایط آب و هوایی) احساس افسردگی دارم.

 

4. In low spirits = Low spirits

این عبارت به معنای افت انرژی روحی و احساس ناراحتی است. این اصطلاح معمولاً برای توصیف حالاتی استفاده می‌شود که فرد احساس ناامیدی یا بی‌حوصلگی می‌کند. این اصطلاح بیشتر زمانی استفاده می‌شود که شخص به دلیل نداشتن انرژی، حال و حوصله انجام هیچ کاری را ندارد.

مثال:

After the breakup, she was in low spirits for months.

او پس از جدایی، ماه ها افسرده و بی‌حوصله بود.

 

5. Having the blues

این عبارت شبیه به “feeling blue” است و به معنای احساس غم و ناراحتی است. این اصطلاح معمولاً برای حالاتی استفاده می‌شود که فرد احساس می‌کند چیزی به درستی پیش نمی‌رود. دقت کنید که واژه blue که یکی از معنای اصلی آن “رنگ آبی” می‌باشد هر اما به معنی غم، ناراحتی، و افسردگی نیز استفاده می‌شود.

مثال:

He’s having the blues after not being able to be succeed.

او بعد از اینکه نتوانست موفق شود، احساس افسردگی بهش دست داده است.

افسرده و افسردگی در زبان انگلیسی - Depressed and depression in English
افسرده و افسردگی در زبان انگلیسی – Depressed and depression in English

6. Melancholy

این واژه از لغات قدیمی‌تر و ادبی‌تر است که به معنای احساس غم عمیق و تامل‌برانگیز است. معمولاً این کلمه برای توصیف حالاتی استفاده می‌شود که با تفکر عمیق و احساس غم همراه است. این واژه بیانگر احساس غم و اندوه متفکرانه، معمولاً بدون علت آشکار می‌باشد. مالیخولیا در علم پزشکی به نوعی افسردگی با شایع ترین علائم اختلال روانی آشکار، لاغری، عدم لذت، احساس گناه و بی اشتهایی اشاره دارد. در پزشکی مدرن، کلمه “مالیخولیا” به علائم روانی و عاطفی افسردگی اشاره دارد.

مثال:

The melancholy music made her reflect on her past.

موسیقی غم انگیز او را وادار کرد تا به گذشته خود برگردد (به آن فکر کند).

7. Sorrow

این واژه به معنای غم عمیق و غم‌انگیز است و معمولاً برای توصیف احساسات شدید ناشی از شکست یا از دست دادن استفاده می‌شود.

 

مثال:

The loss of her pet filled her with sorrow.

از دست دادن حیوان خانگی‌اش باعث افسردگی و غمگینی او شد.

8. Grief

این واژه به معنای غم عمیق و دردناک است که معمولاً به دلیل از دست دادن یک عزیز یا رویدادهای تلخ زندگی اتفاق می‌افتد.

She is still dealing with the grief of losing her father.

او همچنان با غم از دست دادن پدرش دست و پنجه نرم می کند.

9. Despair

این واژه به معنای ناامیدی شدید و احساس بی‌امیدی است. این حالت معمولاً وقتی رخ می‌دهد که فرد احساس می‌کند هیچ راه حلی برای مشکلاتش وجود ندارد.

مثال:

After months of unemployment, he fell into despair.

پس از ماه‌ها بیکاری، در افسردگی و ناامیدی فرو رفت.

10. Burnout

این واژه به معنای خستگی شدید روحی و جسمی است که معمولاً پس از دوره‌های طولانی استرس یا فشار کاری اتفاق می‌افتد. این حالت می‌تواند منجر به احساس افسردگی شود.

مثال:

She experienced burnout after working long hours without a break.

او پس از ساعات طولانی کار بدون وقفه دچار افسردگی و فرسودگی شد.

 

نکات مهم:

Depression یا همان افسردگی، یک اختلال روانی جدی است که نیاز به درمان دارد.

اصطلاحاتی مثل  feeling blue یا  down in the dumpsمعمولاً برای حالات موقت و سبک‌تر استفاده می‌شوند.

اصطلاحاتی مثل  melancholyو  sorrow بیشتر در متون ادبی یا فلسفی استفاده می‌شوند.

 

لینک دانلود و تماشای این ویدیو در یوتیوب

برای دیدن مطالب مربوط به اصطلاحات زبان انگلیسی، کلیک کنید

برای دیدن مطالب مربوط به ضرب المثل‌های انگلیسی، کلیک کند

About Ahmad Osmani

Ahmad Osmani
I’m Ahmad Osmani, an English teacher and translator with over 17 years of experience. Since the website was launched, I’ve taken on the roles of both administrator and writer. My background includes studying Translation Studies and English Language. I have a passion for learning and teaching various languages. Writing, Teaching and Translating are my primary professions.

Check Also

ترجمه آهنگ The Heart Wants What It Wants سلنا گومز

ترجمه آهنگ The Heart Wants What It Wants سلنا گومز

ترجمه آهنگ The Heart Wants What It Wants سلنا گومز در این پست به ترجمه …

نحوه نوشتن حروف الفبای زبان انگلیسی

یادگیری حروف الفبای زبان انگلیسی

یادگیری حروف الفبای زبان انگلیسی یکی از مباحث پایه‌ای در یادگیری این زبان است. این …

Movie: Mission: Impossible – Fallout (2018) – Part 2

Movie: Mission: Impossible – Fallout (2018) – Part 2

Mission: Impossible – Fallout is an action movie with great actors and actresses which gathers a …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

آموزش مکالمه زبـان انگلیســی