لغت ششم از درس ۱ کتاب ۵۰۴
Vacant / ‘veɪkənt/
Empty; not filled
خالی، پرنشده
Someone is planning to build a house on that vacant lot.
شخصی قصد دارد روی آن تکه زمین خالی یک خانه بسازد.
I put my coat on that vacant seat.
کتم را روی آن صندلی خالی گذاشتم.
When the landlord broke in, he found that apartment vacant.
وقتی صاحب خانه با شکستن در وارد شد، آپارتمان را خالی یافت.
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: بابام کلی مرغ وکنتاکی خورده بعدش میگه که هنوزم شکمم خالیه.
کدینگ۲: سیگار وینستون وکنت شش آدمو از اکسیژن خالی میکنن.
کدینگ۳: موقعی که آقای وکنت اومد خونه دید یخچالشون خالیه!
کدینگ۴: بسته چیپسو واکنی میبینی که همش خالیه!