
در این پست عبارات و اصطلاحاتی خدمت شما معرفی و ارائه می کنم که در آنها از واژه “Come” به معنی “آمدن” استفاده شده است. همانطور که می دانید واژه “Come” از لحاظ گرامری نقش فعلی دارد و در فرهنگ لغت به معنی ” آمدن “، ” رسیدن ” ، ” رخ دادن ” می باشد. این لغت با ترکیب با عبارات، حروف اضافه، و واژه های دیگر اصطلاحاتی را تشکیل می دهد که معانی کاملا متفاوتی با هم دارند. در اینجا لیستی از این اصطلاحات (Expressions)، و هم آیی ها (Collocations)ی مربوط به فعل ” Come ” را که یکی از کاربردی ترین فعل های زبان انگلیسی می باشد تقدیم شما می کنم که امیدوارم مفید واقع شود:

معنی عبارات و اصطلاحات | Expressions & Collocations |
آمدن، رسیدن، رخ دادن | Come |
شخص که جدید وارد اجتماع، منطقه، و یا شهری شده باشد. | Johnny come lately |
احضار کردن، فراخوانی برای ظاهر شدن، ارسال کردن | bid come |
زنده بودن، شروع به زندگی کردن، شخص بیدار و از خواب بیدار شده (غیر رسمی) | Come alive |
شخصی که به همراه کس دیگری و با هدف خوش گذرانی به جای خاصی سفر کرده باشد، رفت . | Come along for the ride |
فرو ریخته، افتاده، شکسته شده، قطعه قطعه شده | Come apart |
کاملا غیر منتظره، پیش بینی نشده، آمدن مانند رعد و برق از آسمان صاف | Come as a total surprise |
برگشتن با دست خالی و بدون نتیجه و دستاورد | Come back empty-handed |
بازگشتن به کسی | Come back to somebody
|
باعث اختلاف شدن بین دوستان، دوستان از هم جدا شده | Come between friends |
بازگشت به شیوه ای مهربانانه و فروتنانه | Come crawling |
انتقاد کردن، گفتن چیزهای منفی درباره کسی یا چیزی | Come down on someone / something |
رسیدن زودتر و پیش از موعد مقرر | Come early |
به جلو حرکت کردن، خود را شناختن | Come forward |
صادقانه، مخلصانه، و از ته دل آمدن | Come from the heart |
در ارتباط بودن با کسی، ملاقات کردن با کسی، در معرض چیزی ( مثلا بیماری) بودن | Come in contact with |
رسیدن قبل از هر کس دیگری | Come in first |
دیر رسیدن، رسیدن دیر و پس از موعد مقرر | Come in late |
آماده شدن، با آمادگی آمدن | Come in prepared |
انجام کاری به شیوه ای غیرقانونی یا غیر مجاز | Come in through the back door |
معتبر شدن، موثر واقع شدن | Come into force |
کسی که چیزی را که او سزاوار آن است دریافت کند | Come into his / her own |
شروع به کار کردن، شروع عملکرد، اجرایی شدن چیزی | Come into operation |
کسی خود را در اختفا و پنهان شدن خارج کند | came into the open |
در حال بروز رسانی برای اضافه شدن ادامه مطلب …
برای دیدن اصطلاحات و لیست پست های مرتبط، اینجا را کلیک کنید
برای دیدن پست های مربوط به ضرب المثل های انگلیسی، اینجا را کلیک کند