لغت ششم از درس ۵ کتاب ۵۰۴
Assemble / ə’sembl /
Gather together; bring together
گرد آمدن، جمع آوری کردن
The rioters assembled outside the white house.
شورشیان، بیرون کاخ سفید تجمع کردند.
I am going to assemble a model of a spacecraft.
می خواهم ماکت یک سفینه فضایی را مونتاژ (سرهم) کنم.
All the people who had assembled for the picnic vanished when the rain begun to fall.
تمام افرادی که برای پیک نیک جمع شده بودند، با شروع باران ناپدید شدند.
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: اسمبل کردن میشه سر هم کردن دیگه .