اصطلاح این پست ما به انجام کاری به صورت سرسری و با عجله مربوط می شود. کاربرد این اصطلاح در واقع به موقعیتی مربوط می شود که کسی به خاطر مشکل مالی و یا زمانی، کاری را به سرعت و بدون دقت کافی و لازم انجام دهد. در زبان فارسی از عبارت اصطلاحی “انجام کاری سرسری” یا “ماست مالی کردن” و یا “سمبل کردن” برای چنین موقعیتی استفاده می شود و معادل آن در زبان انگلیسی عبارت است از:
Cut corners
به مثال مکالمه ای زیر توجه کنید:
David: What was actually the cause of your accident?
Joe: It should be related to the mechanic who worked on my car yesterday?
David: What do you mean?
Joe: He didn’t fix my break system problem thoroughly, as he cut corners on my car.
دیوید: علت واقعی تصادف چی بود؟
جو: این (مساله) باید به مکانیکی مربوط باشد که دیروز روی ماشین من کار می کرد.
دیوید: منظورت چیه؟
جو: او مشکل سیستم ترمز ماشین را به طور کامل رفع نکرده بود، چون ماشین من را ماست مالی کرده بود. (به صورت سرسری روی ماشین من کار کرده بود).
همانطور که از مثال فوق مشاهده می کنید جو در پاسخ دیوید که از او علت تصادفش را می پرسد، آن را به شخص مکانیکی مربوط می داند که به درستی روی سیستم ترمز ماشینش کار نکرده و آن را به دقت تعمیر نکرده بود. جو این موضوع کار بی دقت مکانیک را با استفاده از عبارت اصطلاحی “Cut corners” بیان کرده و همانطور که مشاهده می کنید معادل دقیق فارسی این اصطلاح همان عبارت اصطلاحی “انجام کار سرسری“، و یا “ماست مالی کردن” می باشد.
بنابراین اصطلاح این پست ما عبارت است از:
Idiom #235
اصطلاح ۲۳۵:
Cut corners
میانبر زدن
از کار دزدیدن
ماست مالی کردن
از سر و ته کاری زدن
سَـــــمـبَـل کـاری کـردن
سر و ته کاری رو هم آوردن
کاری رh بدون کیفیت و ارزان انجام دادن
کاری را سرسری و برای رفع تکلیف انجام دادن
انجام کاری سرسری برای صرفه جویی در زمان و یا هزینه
معنی ظاهری و تحت الفظی اصطلاح “Cut corners” در زبان انگلیسی “زدن گوشه ها” است که تا حدود زیادی معنی واقعی این اصطلاح را می توان از معنای ظاهری و تحت الفظی آن حدس زد. زدن گوشه های کاری در واقع همان به معنای انجام کار سرسری و یا ماست مالی کردن می باشد. این اصطلاح در کل به معنی انجام کاری در سریع ترین، ارزان ترین یا ساده ترین راه ممکن با استفاده از حداقل تلاش، پول، زمان یا منابع و امور ضروری می باشد که در نتیجه و نهایتا کاری با کیفیت پائین و یا شاید غیر قانونی انجام شده باشد. مترادف های این اصطلاح در زبان انگلیسی عبارتند از:
skimp (خرابکاری)
be sparing with (مضایقه کردن با)
economise on (صرفه جویی در)
cut back on ( قطع کردن و بریدن روی)
pinch pennies (سکه های ناچیز)
معانی که برای این عبارت اصطلاحی قابل برداشت است عبارتند از:
- کاهش هزینه های اضافی
- انجام کاری به صورت ارزان و آسان و سرسری
- صرفه جویی در زمان، پول، مواد یا تلاش، شاید به صورت ناخودآگاه و غیر عمد
- از قلم انداختن و نادیده گرفتن اقداماتی که هنگام انجام کاری لازم می باشند، و اغلب به ضرر محصول نهایی تمام می شود.
همچنین برای درک بهتر معنا و مفهوم این اصطلاح در زبان انگلیسی به توضیحات دیکشنری آکسفورد، کمبریج، و ویستر در مورد این اصطلاح و سپس به چندین مثال مرتبط توجه کنید:
Cut Corners
Corner Cutting :
وقتی چیزی بخاطر صرفه جویی در پول، به بدی انجام شود
Oxford:
to do something in the easiest, cheapest or quickest way, often by ignoring rules or leaving something out
انجام کاری با ساده ترین، ارزان ترین یا سریع ترین روش و اغلب با نادیده گرفتن قوانین و یا باقی گذاشتن چیزی
do something perfunctorily so as to save time or money.
انجام چیزی سرسری برای صرفه جویی در زمان یا پول
Cambridge:
انجام کاری با ساده ترین، ارزان ترین، یا سریع ترین روش
Merriam-Webster:
to perform some action in the quickest, easiest, or cheapest way
انجام برخی اقدامات با سریع ترین، ساده ترین یا ارزان ترین روش
ریشه اصطلاح “cut corners” که به صورت “corner cutting” نیز به کار می رود به سالهای اولیه ۱۸۰۰ میلادی بر می گردد.این اصطلاح اولین بار در مقاله ای در مجله آکسفورد دیده شد. معنی این اصطلاح در ابتدا بیشتر به گِرد کردن گوشه های یک چیز مستطیلی شکل مربوط می شد و در ابتدا بیشتر توسط شکارچیان استفاده می شد. این اصطلاح در واقع می تواند به معنی طی کردن مسیری کوتاهتر برای رفتن و رد شدن از یک مسیر مستطیلی شکل نیز بکار رود که با این روش شخص می تواند مسیر کمتری را طی کند. از طرف دیگر می تواند به معنی باقی گذاشتن برخی اجزای اصلی و فراموش کردن قوانین، اصول، و استانداردهای لازم برای انجام کاری باشد که در واقع معنای اصلی و مورد نظر این اصطلاح نیز همین واقعیت می باشد.
برای درک بیشتر این اصطلاح به چند مثال توجه کنید:
We shouldn’t cut corners on this project and it has to be done thoroughly, as the client doesn’t care about the costs.
ما نباید این پروژه را به صورت سرسری انجام دهیم و باید به طور کامل انجام شود، زیرا مشتری نگران هزینه های آن نیست.
I never follow the ways to cut corners, I won’t cut corners just to save money because quality is my first priority.
من هرگز یه دنبال راه های ماست مالی کردن نیستم، من برای صرفه جویی در هزینه ها سَمبَل کاری نمی کنم، زیرا کیفیت اولویت اول من است.
Don’t try to cut corners as this job is truly important for me to show our quality.
سعی نکنید از سر و ته کار بزنید زیرا این کار برای من واقعا مهم است تا کیفیت کار ما را نشان دهد.
There is no need to cut corners while security matters for you.
وقتی که موضوع امنیت برای شما اهمیت داشته باشد، نیازی به انجام کار سرسری (برای صرفه جویی در زمان و یا هزینه) نیست.
The new president decided to cut corners in order to overcome the economic problems in the country.
رئیس جمهور جدید تصمیم گرفت تا برای غلبه بر مشکلات اقتصادی کشور سر و ته کارها رو به هم بیاورد (صرفه جویی اقتصادی بکند).
The company’s CEO decided to cut corners in order to pay wages and to compete with the competitors.
مدیر عامل شرکت تصمیم گرفت تا برای پرداخت دستمزدها و نیز برای رقابت با سایر رقبا از سر و ته کار بزنید. (برای صرفه جویی در زمان و هزینه ها)
برای دیدن سایر اصطلاحات و لیست پست های مرتبط، اینجا را کلیک کنید
برای دیدن پست های مربوط به ضرب المثل های انگلیسی، اینجا را کلیک کنید