
لغت ۱ درس ۳۹ کتاب ۵۰۴
Unearth / ʌnˈəːθ / Verb
Dig up; discover; find out, excavate; uncover, exhume, disinter, root out, unbury, find, come across, hit on, bring to light, expose, turn up, hunt out, nose out
- The digging of the scientists unearthed a buried city.
- A plot to defraud* the investors was unearthed by the F.B.I.
- The museum exhibited* the vase that had been unearthed in Greece.
(فعل) حفر کردن، کشف کردن، پی بردن، از زیرخاک در اوردن ، افتابى کردن ، از لانه بیرون کردن ، از زیردراوردن ، حفارى کردن
الف) حفاری دانشمندان، شهر مدفون شده ای را از زیر خاک بیرون کشید.
ب) توطئه ی کلاهبرداری از سرمایه گذاران توسط “اف بی آی” کشف شد.
ج) موزه، گلدانی را که در یونان از زیر خاک بیرون آورده شده بود به نمایش گذاشت.
یادآوری معنی چند لغت بکار رفته در مثال های بالا:
- Scientist : دانشمند، عالم
- Bury : بخاک سپردن ، دفن کردن ، از نظر پوشاندن
- Plot : نمودار ، نقشه ، رسم کردن مسیر حرکت روى نقشه ، رسم نمودن ، موضوع اصلى ، دسیسه ، قطعه ، نقطه ، موقعیت ، نقشه کشیدن ، طرح ریزى کردن ، توطئه چیدن ، رسم کردن ، کشیدن
- Defraud : فریب ، گول زدن ، کلاهبردارى کردن
- Investor : سرمایه گذار
- Museum : موزه
- Exhibit : نمایش دادن ، درمعرض نمایش قراردادن ، ارائه دادن ، ابراز کردن
- Vase : کوزه ، ظرف سفالین ، ظرف ، گلدان نقره و غیره
- Greece: کشور یونان
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: آن ارث انقدر زیاد بود که اگه کل زمین رو هم حفر می کردی توی اون جا نمی شد.
کدینگ۲: پسر پادشاه آن ارث را که از او مخفی کرده بودند کشف کرد.
کدینگ۳: مرد جوان با کشف آن ارث که از طرف پدرش به او رسیده بود توانست از فقر نجات پیدا کند.

لغت ۲ درس ۳۹ کتاب ۵۰۴
Depart / dɪˈpɑːt / Verb
Go away; leave; turn away (from); change; die; go in a different direction; withdraw, absent oneself, abstract oneself, quit, exit, decamp, retreat, retire; make off, run off/away; set off/out, get under way, be on one’s way
- We arrived in the village in the morning and departed that night.
- Stan was vague* about departing from his usual manner of choosing a partner.
- Vera was reluctant* to mention that her uncle had long since departed.
(فعل) دور شدن، ترک کردن، روی گرداندن از، تغییر دادن، از بین رفتن، راهى شدن ، روانه شدن ، حرکت کردن ، رخت بربستن
الف) صبح به دهکده رسیدیم و همان شب عازم شدیم.
ب) “ستان” به خاطر ترک رفتار معمول خود در انتخاب شریک مردد بود.
ج) “ورا” مایل نبود یادآوری کند که عمویش مدتها قبل مرده است.
یادآوری معنی چند لغت بکار رفته در مثال های بالا:
- Arrive : وارد شدن ، رسیدن ، موفق شدن
- Village : دهکده ، روستا ، ده ، قریه
- Vague : مبهم ، غیر معلوم ، سر بسته وابهام دار
- Partner : یار (در مسابقه هاى دوبل) ، شریک شدن ، شریک کردن ، شریک ، همدست ، انباز ، همسر ، یار
- Reluctant : بى میل
- Mention: تذکر ، یادآورى ، نام بردن ، ذکر کردن ، اشاره کردن
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: اعضای دپارتمان ۵+۱ ایران رو ترک کردند.
کدینگ۲: هی بهش گفتم دِپرت نکن چاقو رو به حرفم گوش نداد آخرشم این شد که چاقو به قلب طرف خورد و فوت کرد.
کدینگ ۳: چوپان دروغگو را از ده، پرت کردن بیرون و او هم برای همیشه ده را ترک کرد.
……………………………………………………………………………………………………