
لغت ۹ درس ۲۷ کتاب ۵۰۴
Cease / siːs / Verb
Stop, halt
- Cease trying to do more than you can.
- The whispering in the audience ceased when the curtain went up.
- When you cease making war, you can then begin to pacify* the small villages the enemy controls.
(فعل) موقوف کردن ، قطع کردن عملیات ، بند امدن تمام کردن ، متارکه کردن ، ایستادن ، موقوف شدن ، دست کشیدن ، گرفتن ، وقفه ، ایست ، توقف، دست بر داشتن از
الف) از تلاش برای انجام بیش از آنچه که می توانی دست بردار.
ب) هنگامی که پرده بالا رفت، همهمه ی بین حضار به پایان رسید.
ج) بعد از متوقف کردن جنگ می توانید روستاهای کوچک تحت کنترل دشمن را آرام نمائید.
یادآوری معنی چند لغت بکار رفته در مثال های بالا:
- Whisper: بیخ گوشى ، نجواکردن ، پچ پچ کردن
- Audience: اجازه حضور ، بار ، ملاقات رسمى ، حضار ، مستمعین ، شنودگان
- Curtain: دیواره ، جدار پرده ، پوشاندن ، پرده ، جدار ، دیوار ، حجاجب ، غشاء ، (مجازى) مانع
- Pacify: به صلح وادار کردن ، آرام کردن ، فرونشاندن ، تسکین دادن
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: از خوردن این سوسیس های فاسد دست بردارید بابا مریض می شید.
کدینگ۲: هنگام مرگ تمام سیستم بدن متوقف می شود.

لغت ۱۰ درس ۲۷ کتاب ۵۰۴
Thrifty / ˈθrɪfti / Adjective
Saving; careful in spending; thriving, economizing; prospering
- By being thrifty, Miss Benson managed to get along on her small income.
- A thrifty person knows that squandering* money can lead to financial* calamity.*
- By thrifty use of their supplies, the shipwrecked sailors were able to survive* for weeks.
(صفت) خانه دار ، صرفه جو ، مقتصد، دقیق در خرج
الف) خانم « بنسون » با صرفه جویی توانست با درآمد کم سر کند.
ب) آدم صرفه جو میداند که هدر دادن پول می تواند منجر به فاجعه ی مالی شود.
ج) ملوانان کشتی غرق شده با صرفه جویی در استفاده از تدارکاتشان توانستند هفته ها زنده بمانند.
یادآوری معنی چند لغت بکار رفته در مثال های بالا:
- Manage: اداره کردن ، گرداندن ، از پیش بردن ، اسب آموخته
- get along: گذران کردن ، بسر بردن
- Income: عایدات ، درآمد ، عایدى ، دخل ، ریزش ، ظهور ، جریان ، ورودیه ، جدیدالورود ، مهاجر ، واردشونده
- Squander: برباد دادن ، تلف کردن ، ولخرجى ، اسراف
- Lead: رهبرى کردن ، بردن ، راهنمایى کردن ، هدایت کردن ، سوق دادن ، بران داشتن ، منجر شدن
- Financial: مالى
- Calamity: بلا ، بیچارگى ، بدبختى ، مصیبت ، فاجعه
- Shipwreck: غرق شدن کشتى ، کشتى شکستگى ، غرق کشتى ، غرق ، کشتى شکسته شدن
- Sailor: دریا نورد ، ملوان ، قایق بادبانى ، ملاح ، ناوى
- Survive: زنده ماندن در، جان بدربردن از خطر ، ممانعت از تلف شدن ، نجات از مرگ ، زنده ماندن ، باقى بودن ، بیشتر زنده بودن از ، گذراندن ، سپرى کردن ، طى کردن برزیستن
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: تو رفتی و شیر آب رو هم باز گذاشتی که مثلا نشون بدی آدم صرفه جویی هستی.
کدینگ۲: چون این حقوق بین سه نفر فیفتی فیفتی تقسیم می شه باید صرف جویی کنید.
……………………………………………………
برای دیدن پست های مرتبط و مطالعه سایر لغات کتاب ۵۰۴ به همراه کدینگ و توضیحات مربوطه، اینجا را کلیک کنید
……………………………………………………