لغت ۷ درس ۲۶ کتاب ۵۰۴
Quench / kwɛn(t)ʃ / Noun – Verb
Put an end to; drown or put out, satisfy a need (esp. thirst); extinguish, put out; cool by immersing in a cold liquid; repress a desire (or urge, etc.); put an end to, destroy; relieve
- Foam will quench an oil fire.
- Only iced tea will quench my thirst on such a hot day.
- He reads and reads and reads to quench his thirst for knowledge.
(اسم – فعل) سخت کردن ، فرو نشاندن ، دفع کردن ، خاموش کردن ، اطفا ، سرد کردن ، کشتن ، خفه کردن ، خاتمه دادن،
الف) کف، آتش سوزی ناشی از نفت را خاموش می کند.
ب) تنها پپسی کولا عطش من را در چنین روز داغی فروکش خواهد کرد.
ج) او مطالعه می کند، مطالعه می کند، مطالعه می کند، تا عطش خود را برای دانش فرو نشاند.
یادآوری معنی چند لغت بکار رفته در مثال های بالا:
- Foam: پف ، جوشیدن ، جوش وخروش ، حباب هاى ریز ، کف کردن ، کف به دهان آوردن
- Iced tea: یخ چای
- Thirst: تشنگى ، عطش ، ارزومندى ، تشنه بودن ، ارزومند بودن ، اشتیاق داشتن
- Knowledge: شناسایى ، دانش ، معرفت ، وقوف ، دانایى ، علم ، اگاهى ، بصیرت ، اطلاع
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: کو؟ این چیه؟ این فیلمه رو هزار با دیدیم ، خاموشش کن این تلوزیون رو.
کدینگ۲: کو فنچ من، نکنه گربه خفش کرده باشه.
کدینگ۳: وقتی قولنچ آدم می شکنه تمام دردها خاتمه پیدا می کنه.
لغت ۸ درس ۲۶ کتاب ۵۰۴
Betray / bɪˈtreɪ / Verb
Give away to the enemy; be unfaithful; mislead; show, be disloyal; reveal a secret; deliver, hand over (to the enemy)
- Nick’s awkward* motions betrayed his nervousness.
- Without realizing what he was doing, the talkative soldier betrayed his unit’s plans.
- The child’s eyes betrayed his fear of the fierce* dog.
(فعل) لو دادن، بیوفا بودن، گمراه کردن، نشان دادن ، تسلیم دشمن کردن ، خیانت کردن به ، فاش کردن
الف) حرکات دست و پاچلفتی «نیک » آشفتگی اش را نشان می داد.
ب) سرباز پر حرف بدون اینکه بفهمد چه می کند، نقشه های یگانش را لو داد.
ج) چشمان کودک، ترس او را از سگ وحشی نشان داد.
یادآوری معنی چند لغت بکار رفته در مثال های بالا:
- Awkward: پف ، جوشیدن ، جوش وخروش ، حباب هاى ریز ، کف کردن ، کف به دهان آوردن
- Motions: جنبش ، تکان ، حرکت ، جنب وجوش ، پیشنهاد کردن ، طرح دادن ، اشاره کردن
- Nervousness: حالت عصبانى ، نا آرامى ، آشفتگی
- Talkative: بسگوى ، پرگو ، پرحرف ، وراج ، پرچانه
- Soldier: سپاهى ، سربازى کردن ، نظامى شدن ، سرباز
- Fierce: وحشی ، ژیان ، درنده ، شرزه ، حریص ، سبع ، تندخو ، خشم آلود
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: لو دادن دزد از بهترین اعمال می باشد.
کدینگ۲: یه دونه بطری می تونه آنقدر بی وفا باشه که گمراهت کنه.
کدینگ۳: باتری ماشینم خودشو لو داد که چرا شارژش خالی شده.
……………………………………………………
برای دیدن پست های مرتبط و مطالعه سایر لغات کتاب ۵۰۴ به همراه کدینگ و توضیحات مربوطه، اینجا را کلیک کنید
……………………………………………………