لغت دوازدهم از درس ۵ کتاب ۵۰۴
Reform / rɪ’fɔrm /-‘fɔːm /
Make better; improve by removing faults
بهتر کردن، با رفع اشکالات بهبود بخشیدن
After the prison riot, the council decided to reform the correctional system.
بعد از شورش در زندان، شورا تصمیم گرفت نظام تادیب را اصلاح کند.
Brad reformed when he saw that breaking the law was hurting people other than himself.
براد وقتی دید قانون شکنی غیر از خودش، دیگران را نیز آزار می دهد، اصلاح شد.
Only laws that force companies to reform will clear the dangerous vapors from our air.
تنها قوانینی که شرکتها را مجبور به اصلاح می کنند، گازهای خطرناک را از هوای محیط ما پاک خواهند نمود.
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: برای اینکه آدم بیاد رو فرم باید فکرش رو اصلاح کنه.
کدینگ۲: آرایشگر رو فرم موهام کار کرد و با اصلاح اون بهترشون کرد.