
در این پست عبارات و اصطلاحاتی خدمت شما معرفی و ارائه می کنم که در آنها از واژه “Image” به معنی “عکس” و “تصویر” استفاده شده است. واژه “Image” از لحاظ گرامری هم نقش اسم، و هم نقش فعل را دارد. معنی این واژه به تنهایی و بدون ترکیب شدن با واژه های دیگر در خیلی از فرهنگ لغت های انگلیسی به انگلیسی به صورت زیر آمده است:
Image :
منعکس کردن ، نقش کردن ، تصویر کردن نشان دادن ، عکس ، نقش ، نگار ، صورت ، شبیه سازى ، پیکر ، مجسمه ، تمثال ، شکل ، پنداره ، شمایل ، تصویر ، پندار ، تصور ، خیالى ، منظر ، مجسم کردن ، خوب شرح دادن ، مجسم ساختن
Image /ˈɪmɪdʒ/
Noun:
- A representation of the external form of a person or thing in art. a visible impression obtained by a camera, telescope, or other device, or displayed on a video screen. an optical appearance produced by light from an object reflected in a mirror or refracted through a lens. a mental picture. (In biblical use) an idol.
- The general impression that a person, organization, or product presents to the public.
- A simile or metaphor.
- A person or thing closely resembling another. Likeness.
- Mathematics a point or set formed by mapping from another point or set.
Verb:
Make or form an image of.
واژه “Image” با ترکیب با عبارات، حروف اضافه، و واژه های دیگر اصطلاحاتی را تشکیل می دهد که معانی کاملا متفاوتی با هم دارند. در اینجا لیستی از این اصطلاحات (Expressions)، و هم آیی ها (Collocations)ی مربوط به واژه “Image” را که یکی از کاربردی ترین لغات زبان انگلیسی می باشد تقدیم شما می کنم که امیدوارم مفید واقع شود:

منبع برخی از عبارات و اصطلاحات: و Oxford
The source of some idioms, and expressions: Oxford dictionary
برای دیدن اصطلاحات و لیست پست های مرتبط، اینجا را کلیک کنید
برای دیدن پست های مربوط به ضرب المثل های انگلیسی، اینجا را کلیک کند