لغت ۵ درس ۱۹ کتاب ۵۰۴
………………………………….
Absorb / əb’sɔːb /
Take in or suck up (liquids); interest greatly
- The sponge absorbed the beer which had leaked from the keg.*
- Our bodies must absorb those things which will nourish* them.
- I became absorbed in what the teacher was saying and did not hear the bell ring..
جذب کردن یا مکیدن (مایعات)، بسیار علاقه مند کردن
الف) اسفناج، آبجویی را که از بشکه چکیده بود به خود جذب کرد.
ب) بدن ما باید چیزهایی را جذب کند که مغذی هستند.
ج) مجذوب گفته های استاد شدم و صدای زنگ را نشنیدم.
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: من به جای آب ، بدنم آب سرب جذب می کنه.
کدینگ۲: آب، سُر می خوره می ره توی معده و جذب می شه.