لغت ٣ از درس ۱۷ کتاب ۵٠۴
……………………………….
Wary / ‘werɪ /’weərɪ /
On one’s guard against danger or trickery; cautious*
- Marilyn’s mother told her to be wary of strangers.
- After Orlando had been the victim of a cheat, he was wary of those who said they wanted to help him.
- Living in a polluted* city makes you wary of the air you breathe.
مراقب در برابر خطر یا فریب، محتاط
- مادر “ماریلین” به او گفت مراقب غریبه ها باشد.
- بعد از اینکه “ارلاندو” قربانی یک تقلب شد نسبت به هر کسی که به او پیشنهاد کمک می داد محتاط بود.
- زندگی در یک شهر آلوده، شما را نسبت به هوایی که تنفس می کنید محتاط می سازد.
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: ماری دختر خیلی محتاطیه.
کدینگ۲: آدمایی که بیماری واریس میگیرن باید خیلی محتاط باشن.