
لغت ۱۱ درس ۴۲ کتاب ۵۰۴
Amend / əˈmɛnd / Verb
Change for the better; correct; change, alter; improve; improve oneself, revise, modify, qualify, adapt, adjust; edit, copy-edit, rewrite, redraft, rephrase, reword, rework, revamp
- It is time you amended your ways.
- Each time they amended the plan, they made it worse.
- Rather than amend the club’s constitution again, let us discard* it and start afresh.
(فعل) اصلاح کردن، تغییر دادن، بهتر کردن ، بهبودى یافتن ، ماده یا قانونى را اصلاح و تجدید کردن ، ترمیم کردن
الف) وقت آن است که رفتارت را اصلاح کنی.
ب) هر بار که طرح را اصلاح کردند، آن را بدتر کردند.
ج) به جای اصلاح مجدد اساسنامه ی باشکاه، بهتر است این اساسنامه را دور بیندازیم و از نو شرع کنیم.
یادآوری معنی چند لغت بکار رفته در مثال های بالا:
- Way : مسیر ، راه عبور ، راه ، جاده ، طریق ، سبک ، طرز ، طریقه
- Worse : بدتر ، وخیم تر ، وجه تفضیلى صفت bad
- Constitution : ساختمان و وضع طبیعى ، تشکیل ، تاسیس ، مشروطیت ، قانون اساسى ، نظام نامه ، مزاج ، بنیه
- Discard : دور انداختن ، رد کردن ، دست کشیدن از ، متروک ساختن ، ول کردن
- Afresh : از نو ، دوباره
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: دیاموند (الماس) از تغییر دادن کربن به دست می آید.
کدینگ۲: عامون توی مصر همه چیز رو اصلاح کرد.
کدینگ۳: تغییر دهندگان یک جامعه همیشه مردم عامند.

لغت ۱۲ درس ۴۲ کتاب ۵۰۴
Ballot / ˈbalət / Noun & Verb
Piece of paper used in voting; the whole number of votes cast; the method of secret voting; to vote or decide by using ballots, vote; cast a vote, slip of paper on which a vote is written; action of voting; right to vote, poll, election, referendum, plebiscite, show of hands
- Clyde, confident* of victory, dropped his ballot into the box.
- After we counted the ballots a second time, Leo’s victory was confirmed.*
- To avoid embarrassing the candidates,* we ballot instead of showing hands.
(اسم & فعل) قطعه ای کاغذ که در رای گیری استفاده می شود، تعداد کل آراء شمرده شده، شیوه ی رای گیری مخفیانه، با استفاده از رای تصمیم گرفتن، مهره راى و قرعه کشى ، راى مخفى ، مجموع آراء نوشته ، با ورقه راى دادن ، قرعه کشیدن
الف) “کلاید” که از پیروزی خود مطمئن بود، برگه ی رای را داخل صندوق انداخت.
ب) بعد از اینکه برگه ها را برای بار دوم شمردیم، پیروزی “لئو” تایید شد.
ج) ما برای پرهیز از خجالت دادن نامزدها، به جای دست نشان دادن رای می دهیم.
یادآوری معنی چند لغت بکار رفته در مثال های بالا:
- Confident : مطمئن ، دلگرم ، بى پروا ، رازدار
- Victory : پیشروى ، پیروزى ، نصرت ، فتح و ظفر ، غلبه
- Drop : بار ، نشست ، افت کردن ، به زمین انداختن ، کم کردن ، فرود ، قطره ، چکه ، نقل ، اب نبات ، از قلم انداختن ، افتادن ، چکیدن ، رهاکردن ، انداختن ، قطع مراوده ، افت ، سقوط
- Count : شمار ، شمردن ، حساب کردن ، پنداشتن ، فرض کردن
- Confirm : ابرام کردن ، تائید کردن ، مسجل کردن تسجیل ، تایید کردن ، تصدیق کردن ، تثبیت کردن
- Avoid : دورى کردن از ، احتراز کردن ، اجتناب کردن ، طفره رفتن از ، موقوف کردن
- Embarrassing : دست پاچه کردن ، برآشفتن ، خجالت دادن ، شرمسار شدن
- Candidate : داوطلب خدمت در ارتش ، داوطلب ، خواهان ، نامزد ، کاندید ، داوخواه
- Instead of : به جاى ، به عوض ، عوض چیزی یا کسی
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: درخت بلوط در رأی گیری به عنوان بهترین درخت جنگل انتخاب شد!
کدینگ۲: تا حالا کاغذ رأی تو گلوت گیر کرده.