
لغت ۱ درس ۳۲ کتاب ۵۰۴
Refer: / rɪˈfəː / verb
Hand over; send, direct, or turn for information, help, or action; (refer to) direct attention to or speak about; assign to or think of as caused by, ascribe to, relate to; pertain to, apply to; call attention to, allude to, mention, assign, pass
- Let us refer the dispute* to the dean.
- Our teacher referred us to the dictionary for the meanings of the difficult words in the novel.*
- The speaker referred to a verse in the Bible to support his theory.*
(فعل) تحویل دادن، فرستادن، هدایت کردن، یا رو کردن برای اطلاعات، کمک یا اقدام، معطوف داشتن توجه با سخن گفتن پیرامون، احاله کردن ، ارجاع کردن ، اشاره کردن ، نشان کردن ، نشانه روى به نقطه نشانى ، مراجعه کردن ، بازگشت دادن ، رجوع کردن به ، منتسب کردن ، منسوب داشتن ، عطف کردن به، برگرداندن به
الف) بیایید مشاجره را به رئیس دانشکده ارجاع دهیم.
ب) معلم ما را برای معانی واژگان مشکل رمان به فرهنگ لغت ارجاع داد.
ج) سخنران برای اثبات نظریه اش به آیه ای از انجیل اشاره کرد.
یادآوری معنی چند لغت بکار رفته در مثال های بالا:
- Dispute: تنازع ، منازعه ، مجادله کردن ، مناقشه کردن ، اختلاف ، مجادله ، ستیزه ، چون وچرا ، مشاجره ، نزاع ، جدال کردن ، مباحثه کردن ، انکارکردن
- Dean: رئیس کلیسا یا دانشکده ، ریش سفید
- Novel: نو ، جدید ، بدیع ، رمان ، کتاب داستان
- Verse: به نظم درآوردن ، شعر گفتن، شعر، گفته مقدس و مشهور، آیه (قرآن، انجیل، و …)
- Support: اثبات ، تایید کردن ، تحمل کردن ، حمایت کردن ، متکفل بودن ، تایید ، کمک ، پشتیبان ، پشتیبانى کردن
- Theory: فرضیه علمى تعلیم ، تئورى ، اصول نظرى ، علم نظرى ، اصل کلى ، فرض علمى ، تحقیقات نظرى ، نگرش ، نظریه ، نگره ، فرضیه
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: کارگر رو فرستاند تا در محل جدید شروع به کار کند.
کدینگ۲: رو فرم استخدام آدرس منزل جدید رو نوشتم تا اگه خواستن مدارکو به اونجا برگشت بدهند.

لغت ۲ درس ۳۲ کتاب ۵۰۴
Distress: / dɪˈstrɛs / noun & verb
Great pain or sorrow; misfortune; dangerous or difficult situation; to cause pain or make unhappy, upset, sadden, trouble, grieve; make a piece of furniture appear old, antique (by denting, scratching, painting, etc.)
- The family was in great distress over the accident that maimed* Kenny.
- My teacher was distressed by tbe dismal performance of our class on the final* examination.
- Long, unscheduled delays at the station cause distress to commuters.*
(اسم & فعل) غم یا درد زیاد، بد شانسی، وضعیتی خطرناک یا دشوار، درد یا ناراحتی ایجاد کردن ، ضبط قانونى مال ، پریشانى ، اندوه ، تنگدستى ، درد ، مضطرب کردن ، محنت زده کردن
الف) خانواده از حادثه ای که « کنی » را معلول کرد، در اندوه شدید فرو رفت.
ب) معلم از عملکرد ضعیف کلاس ما در امتحان نهایی ناراحت شد.
ج) تأخیرهای طولانی و برنامه ریزی نشده در ایستگاه، باعث ناراحتی مسافران می شود.
یادآوری معنی چند لغت بکار رفته در مثال های بالا:
- Accident: حادثه ، سانحه ، واقعه ناگوار ، مصیبت ناگهانى ، تصادف اتومبیل ، (پزشکى) علامت بد مرض ، اتفاقى ، تصادفى ، ضمنى ، عارضه ، پیشامد
- Maim: کسی را معیوب کردن ، معیوب شدن ، اختلال یا از کارافتادگى عضوى ، صدمه ، جرج ، ضرب و جرح ، نقص عضو ، چلاق کردن، معلول کردن
- Novel: نو ، جدید ، بدیع ، رمان ، کتاب داستان
- Dismal: دلتنگ کننده ، پریشان کننده ، ملالت انگیز
- Performance: ساخت ، عملکرد ، سطح کارائى ، اجرا ، نمایش ، ایفا ، کاربرجسته ، شاهکار ، کارایى ، انجام
- Examination: بازپرسى ، معاینه کردن ، معالجه کردن ، آزمون ، امتحان ، آزمایش ، محک ، بازرسى ، معاینه ، رسیدگى
- Unscheduled: برنامه ریزی نشده
- Delay: دیرکرد ، تاخیر (فاز) ، عملیات تاخیرى ، به تاخیر افتادن ، تاخیرکردن ، تعلل
- Commuter: مسافر، کسی که هر روز از حومه به شهر و بالعکس سفر می کند.
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: استرس واسه آدم درد و غم ایجاد می کند.
کدینگ۱: مادم از بس غم بچه هاشو خورده که استرس گرفته.
……………………………………………………………………………………………………
برای دیدن پست های مرتبط و مطالعه سایر لغات کتاب ۵۰۴ به همراه کدینگ و توضیحات مربوطه، اینجا را کلیک کنید.