
لغت ۵ درس ۲۹ کتاب ۵۰۴
Subside / səbˈsʌɪd/ Verb
Sink to a lower level; grow less, sink lower, descend, decline; settle to the bottom; abate, dwindle, lessen, decrease
- After the excessive* rains stopped, the flood waters subsided.
- The waves subsided when the winds ceased* to blow.
- Danny’s anger subsided when the culprit* apologized.*
(فعل) به سطح پائین تری فرورفتن، کمتر شدن، (درد وغیره) واگذاشتن ، نشست کردن ، فرو نشستن ، فروکش کردن، تنزل کردن
الف) بعد از توقف باران های سنگین، سیل فروکش کرد.
ب) وقتی که وزش بادها متوقف شد، امواج فروکش کردند.
ج) وقتی که مجرم عذرخواهی نمود، خشم «دنی » فروکش کرد.
یادآوری معنی چند لغت بکار رفته در مثال های بالا:
- Excessive: زیاد ، فراوان ، مفرط ، بیش ازاندازه
- Flood: سیل ، طوفان ، رود ، دریا ، اشک ، غرق کردن ، سیل گرفتن ، طغیان کردن
- Wave: هیجان ، موج رادیویى ، خیزاب ، فر موى سر ، دست تکان دادن ، موجى بودن ، موج زدن
- Cease: موقوف کردن ، قطع کردن عملیات ، بند آمدن ، تمام کردن ، متارکه کردن ، ایستادن ، موقوف شدن ، دست کشیدن ، گرفتن ، وقفه ، ایست ، توقف
- Blow: جوشیدن ، دمیدن هوا ، ذوب ، هدر دادن موقعیت ، پرتاب محکم توپ ، ضربه ، صدمه ، وزش ، نواختن ، وزیدن ، در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن ، ترکیدن
- Anger: برآشفتگى ، خشم ، غضب ، خشمگین کردن ، غضبناک کردن
- Culprit: متهم ، مقصر ، ادم خطاکار یا مجرم
- Apologize: پوزش خواستن ، معذرت خواستن ، عذر خواهى کردن
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: سوبسید باعث می شه قیمت اجناس بیاد پایین و کمتر بشه.
کدینگ۲: سوپ ساده باعث پایین اومدن وزن می شه.
کدینگ ۳: یارانه همان معادل فارسی “سوبسید” است که برای فرونشاندن تورم استفاده شد اما موفق نبود.

لغت ۶ درس ۲۹ کتاب ۵۰۴
Maim / meɪm / Verb
Cripple; disable; cause to lose an arm, leg, or other part of the body, mutilate, disfigure, cause to be disabled; damage, harm, make useless
- Auto accidents maim many persons each year.
- Though he went through an awesome* experience in the crash, Fred was not seriously maimed.
- Car manufacturers insist* that seat belts can prevent the maiming of passengers in the event of a crash.
(فعل) معلول کردن، ناتوان ساختن، باعث از دست دادن بازو، پا یا بخش دیگری از بدن شدن ، کسی را معیوب کردن ، معیوب شدن ، اختلال یا از کارافتادگى عضوى ، صدمه ، جرج ، ضرب و جرح ، نقص عضو ، چلاق کردن
الف) تصادفات اتومبیل هر ساله افراد زیادی را معلول می کنند.
ب) با اینکه « فرد » در تصادف تجربه وحشتناکی را گذراند، اما به صورت جدی معلول نشد.
ج) تولید کنندگان اتومبیل اصرار دارند که در صورت تصادف، کمربندهای ایمنی می توانند جلوی معلول شدن مسافران را بگیرند.
یادآوری معنی چند لغت بکار رفته در مثال های بالا:
- Auto: پیشوندی است بمعنى ‘خود’ و ‘وابسته بخود’ و ‘خودکار’ ، خودرو ، ماشین سوارى
- Accident: حادثه ، سانحه ، واقعه ناگوار ، مصیبت ناگهانى ، تصادف اتومبیل ، اتفاقى ، تصادفى ، ضمنى ، پیشامد
- Awesome: مایه هیبت یا حرمت ، پر از ترس و بیم ، حاکى از ترس ، ناشى از بیم ، وحشت اور ، ترس اور
- Experience: تجربه ، آزمون ، ورزیدگى ، کارآزمودگى ، آزمایش ، تجربه کردن ، کشیدن ، تحمل کردن ، تمرین دادن
- Crash: از کار افتادن ، سرنگون ، متوقف ، شکستگى ، خردکردن ، درهم شکستن ، ریز ریز شدن ، سقوط کردن هواپیما ، ناخوانده وارد شدن ، صداى بلند یا ناگهانى
- Seriously: به طور جدى ، به طور خطرناک ، جدا” ، رسما” ، موقرانه
- Manufacturer: صاحب کارخانه ، تولید کننده ، سازنده
- Insist: اصرار ورزیدن ، پاپى شدن ، سماجت ، تکیه کردن بر ، پافشارى کردن
- seat belt: کمربند ایمنی
- Prevent: جلوگیرى کردن ، پیش گیرى کردن ، بازداشتن ، مانع شدن ، ممانعت کردن
- Passenger: مسافر ، گذرگر ، رونده ، عابر
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: توی فیلم میم مثل مادر بازیکن نقش اولش نقص عضو داشت.
کدینگ۲: اکثر میمون های آفریقا دچار نقص عضو هستن.
کدینگ ۳: بعضا به مین میگن میم، که در مناطق جنگی باعث معلولیت و نقص عضو افراد زیادی می شود.
………………………………………………………………………………………………………
برای دیدن پست های مرتبط و مطالعه سایر لغات کتاب ۵۰۴ به همراه کدینگ و توضیحات مربوطه، اینجا را کلیک کنید.