لغت ۳ درس ۲۲ کتاب ۵۰۴
Justice / ˈdʒʌstɪs /
(Noun) Just conduct; fair dealing, equality, rightness, fairness; support of what is good and right, righteousness; administration of the appropriate punishment or reward, retribution; judicature; judge, magistrate
- Daniel Webster abandoned* any hope for justice once he saw the jury.
- Our pledge* to the flag refers to “liberty and justice for all.”
- The warden* acknowledged* that justice had not been served in my case.
(اسم) رفتار عادلانه، برخورد منصفانه، عدالت، انصاف، درستى، دادگسترى
الف) وقتی «دانیال وبستر » هیئت منصفه را دید، از هر امیدی برای عدالت دست برداشت.
ب) سوگند به پرچم یعنی «آزادی و عدالت برای همه».
ج) زندانبان اعتراف کرد که عدالت در مورد من بکار نرفته است.
یادآوری معنی چند لغت بکار رفته در مثال های بالا:
- abandon: ترک کردن – ترک گفتن – واگذارکردن – تسلیم شدن – رهاکردن
- jury: هیئت داوران – هیئت منصفه – ژورى – هیئت ژورى
- pledge: التزام سپردن – گرو گذاشتن – وثیقه – ضمانت – بیعانه – تعهد والتزام – سوگند
- flag: پرچم افراشتن – بیرق – علم – پرچم
- warden: نگهبان – ناظر – بازرس
- Acknowledge: تایید کردن – قدردانى کردن – اعتراف کردن – تصدیق کردن
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: قاضی اصفهانیه میگه عدالت همیشه سر جاستست و تغییر نمی کند.
کدینگ۲: جاستین بیبر انصافا خواننده خوبی نیست ولی خیلی ها عاشقشن.
……………………………………………………
لغت ۴ درس ۲۲ کتاب ۵۰۴
Delinquent / dɪˈlɪŋkw(ə)nt /
(Adjective & Noun) tending to commit crime, particularly minor crime; an offender; criminal; behind time, guilty of an offense, failing in one’s duty.
- The youthful delinquent tried to avoid* going to jail.
- All delinquents are banned* from the Student Council at school.
- If you are delinquent in paying your dues, you will be dropped from membership in the club.
(اسم و صفت) متخطی، جنایتکار، بزهکار، ناشز، مقصر، متخلف، مرتکب جنایت یا جنحه، غفلت کار
الف) بزهکار جوان سعی می کرد از رفتن به زندان دوری کند.
ب) همه بزهکاران از عضویت در شورای دانش آموزی مدرسه منع شدند.
ج) اگر در پرداخت حق عضویت دارای تأخیر باشید، از عضویت در باشگاه حذف می شوید.
یادآوری معنی چند لغت بکار رفته در مثال های بالا:
- avoid: دورى کردن از – احتراز کردن – اجتناب کردن – طفره رفتن از
- jail: زندان – محبس
- ban: توقیف کردن – قدغن کردن – تحریم کردن – لعن کردن
- Council: هیات – انجمن – شورا – مجلس
- due: حق عضویت –حقوق – عوارض – پرداختنى – قابل پرداخت – مقرر – بدهی
- drop: جاگذاشتن – رهاکردن – انداختن
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: دیلینگ دیلینگِ موبایل جنایتکار من رو از مرگ نجات داد.
کدینگ۱: نکنه دلی رو بشکنی، مقصر میشی ها.
……………………………………………………
برای دیدن پست های مرتبط و مطالعه سایر لغات کتاب ۵۰۴ به همراه کدینگ و توضیحات مربوطه، اینجا را کلیک کنید
……………………………………………………