لغت یازدهم از درس ۸ کتاب ۵۰۴
…………………….
Reluctant / rɪ’lʌktənt /
Unwilling
- It was easy to see that Herman was reluctant to go out and find a job.
- The patient was reluctant to tell the nurse the whole gloomy* truth.
- I was reluctant to give up the security* of family life.
بی میل
- درک اینکه “هرمن” برای بیرون رفتن و یافتن کار بی میل بود، ساده بود.
- بیمار تمایل نداشت تمام حقیقت غم انگیز را به پرستار بگوید.
- مایل نبودم امنیت زندگی خانوادگی را از دست بدهم.
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: آدم های ناراضی همیشه ریلکسند.