لغت ۴ از درس ۱۸ کتاب ۵٠۴
………………………………..
Budget / ‘bʌdʒɪt /
Estimate of the amount of money that can be spent for different purposes in a given time
- We had to decrease* the budget this year because our club is broke.
- The prominent* executive presented her budget to the Board of Directors.
- When my mother draws up her budget for the week, she sets aside a goodly sum for nourishing* food.
تخمین مقدار پولی که می توان در زمان مشخصی برای اهداف مختلف خرج کرد.
- ما مجبور بودیم بودجه را کاهش دهیم زیرا امسال باشگاه ما ورشکست شده است.
- مدیر عامل سرشناس، بودجه را به هیئت مدیره ارائه داد.
- وقتی که مادرم بودجه هفتگی خود را تعیین می کند، مبلغ قابل توجهی را برای خوراکی های مغذی کنار می گذارد.
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱ :اوباما برای تعیین بودجه کشورش باجت میاد ایران تا از ریئس جمهور ما مشورت بگیره.
کدینگ۲ :چقدر از باجت(پول باجی که گرفتی) رو می خوای برا بودجه شرکت کنار بزاری؟