
لغت ۵ درس ۴۰ کتاب ۵۰۴
Obstacle / ˈɒbstək(ə)l / Noun
Anything that gets in the way or hinders; impediment; obstruction, obstruction, hindrance, barrier, hurdle, stumbling block, bar, block, impediment, hindrance, snag, catch, drawback, hitch, handicap, deterrent, complication, difficulty, problem, fly in the ointment, disadvantage, curb, check
- The soldiers were compelled* to get over such obstacles as ditches and barbed wire.
- Ignorance* is an obstacle to progress.
- Prejudice* is often an obstacle to harmony* among people.
(اسم) هر چیزی که سر راه قرار می گیرد یا مانع می شود، گیر، مانع ، رداع ، سد جلو راه ، محظور ، پاگیر
الف) سربازان مجبور شدند که از موانعی چون گودال های عمیق و سیم های خاردار عبور کنند.
ب) نادانی یکی از موانع پیشرفت است.
ج) پیش داوری اغلب مانع هماهنگی بین مردم است.
یادآوری معنی چند لغت بکار رفته در مثال های بالا:
- Compel : مجبورکردن ، وادار کردن
- Get over : فایق آمدن بر ، رفع کردن ، طى کردن ، از روى چیزى گذشتن ، به پایان رساندن
- Ditch : گودال ، آبروی کنار راه ، کنده ، چاله ، شهر ، خندق ، حفره ، راه آب ، جوی آب، نهراب ، گودال کندن
- Barbed : زره دار ، خاردار
- Wire : سیم ، سیم کشى کردن ، تلگراف کردن ، مفتول ، سیم تلگراف ، سیم کشى کردن ، مخابره کردن
- Ignorance : نادانى ، جهل ، بى خبرى ، ناشناسى ، جهالت
- Prejudice : زیان ، لطمه ، پیش داورى ، تعصب ، غرض ورزى ، قضاوت تبعیض آمیز ، خسارت و ضرر ، تبعیض کردن ، پیش داورى
- Harmony : هارمونى ، تطبیق ، توازن ، هماهنگى ، همسازى
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: عباس کل کل میکنه که بتونه مانع تصمیم شریکش بشه.
کدینگ۲: (با لهجه اصفهانی) این همه آبست، کل شهر نابود می شه اگه سد بترکه.

لغت ۶ درس ۴۰ کتاب ۵۰۴
Ventilate / ˈvɛntɪleɪt / Verb
Change the air in; purify by fresh air; discuss openly, provide with fresh air, air out, freshen; raise a point or question for discussion; supply the blood with oxygen, air, aerate, oxygenate, air-condition; freshen, cool, , give expression to, air, bring into the open, communicate, voice, give voice to, verbalize, discuss, debate, talk over
- We ventilated the kitchen by opening the windows.
- The lungs ventilate the blood.
- There is merit* in ventilating the topic* of the prom before the entire senior class.
(فعل) هوای داخل را تغییر دادن، با هوای تازه تطهیر کردن، علناً بحث کردن، بادخور کردن ، تهویه کردن ، هوا دادن به ، پاک کردن
الف) با باز کردن پنجره ها آشپزخانه را تهویه کردیم.
ب) شش ها هوای خون را تصفیه می کنند.
ج) شایسته است موضوع جشن فارغ التحصیلی را علنا و در حضور تمام دانشجویان سال آخر مورد بحث قرار دهیم.
یادآوری معنی چند لغت بکار رفته در مثال های بالا:
- Kitchen : آشپزخانه ، محل خوراک پزى
- Lung : ریه ، جگر سفید ، شش
- Blood : خوى ، مزاج ، نسبت ، خویشاوندى ، نژاد ، نیرو ، خون آلود کردن ، خون جارى کردن ، خون کسى را به جوش آوردن ، عصبانى کردن
- Merit : شایستگى ، سزاوارى ، لیاقت ، شایسته بودن ، استحقاق داشتن
- Topic : موضوع ، مبحث ، عنوان ، سرفصل ، ضابطه
- Prom : مجلس رقص رسمى دبیرستان یا دانشکده، جشن فارغ التحصیلی
- Entire : کامل ، همگى ، تمام ، درست ، دست نخورده ، بى عیب
- Senior : ارشد، سالمند ، بزرگتر ، مهتر ، بالاتر ، بالارتبه ، قدیمى
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: بار و بندیلت رو جمع کن و گر نه می ریزم تو کوچه تا همه ببینن.
کدینگ۲: تو تعطیلات عید آب و هوای خونه تغییر میکنه.
……………………………………………………………………………………………