لغت ۱ درس ۲۲ کتاب ۵۰۴
Warden/ ˈwɔːd(ə)n /
Keeper; guard; person in charge of a prison, jailer, official in charge of a prison; guardian; guard, protector; custodian, curator (Noun)
- The warden found himself facing two hundred defiant* prisoners.
- A cautious* warden always has to anticipate* the possibility of an escape.
- When the journalists* asked to meet with Warden Thomas, he sent word that he was sick.
حافظ، نگهبان، مسئول زندان، زندانبان، سرپرست، ولى، رئیس، نگهبان، قراول، ناظر، بازرس (اسم)
الف) رئیس زندان خود را در برابر دویست زندانی سرکش یافت.
ب) یک زندانبان محتاط باید همیشه احتمال یک فرار را پیش بینی کند.
ج) وقتی خبرنگاران خواستند با «توماس » زندانبان ملاقات کنند، پیغام فرستاد که بیمار است.
یادآوری معنی چند لغت بکار رفته در مثال های بالا:
- defiant: بى اعتناء – بدگمان – جسور – مظنون – مبارز – معاند – مخالف – سرکش
- cautious: هوشیار – محتاط – مواظب
- anticipate: پیش بینى کردن – انتظار داشتن – احتمال دادن
- escape: فرار کردن – گریختن – دررفتن – گریز – فرار – رهایى – خلاصى
- journalist: روزنامه نگار – خبرنگار – ژورنالیست
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: تروریست ها خیلی واردن اگه بخوان یکی رو ترور کنن همه نگهبان ها رو فریب میدن.
کدینگ۲: گاردون ماشین مسئول ترمز گرفتن ماشین هست.
کدینگ۳: نیازمند یک نگهبان یا زندان بان وارد با حداقل ۳ سال سابقه سر و کله زدن با زندانی ها هستیم.
کدینگ۴: محافظ ها توی کار خودشون واردن.
…………………………………………………………………………………………………………
لغت ۲ درس ۲۲ کتاب ۵۰۴
Acknowledge / əkˈnɒlɪdʒ /
Admit to be true, recognize; confess; certify the receipt of some thing (Verb)
- The experts reluctantly* acknowledged that their estimate* of food costs was not accurate.*
- District Attorney Hogan got the man to acknowledge that he had lied in court.
- “I hate living alone,” the bachelor* acknowledged.
اعتراف کردن، تایید کردن، اعلام وصول کردن، قدردانى کردن، تصدیق کردن (اسم)
الف) کارشناسان با بی میلی اعتراف کردند که ارزیابی آنها در مورد هزینه های غذا دقیق نبود.
ب) «هوگان » بازپرس بخش، مرد را مجبور کرد که اعتراف کند در دادگاه دروغ گفته است.
ج) مرد مجرد اعتراف کرد: « از تنها زندگی کردن متنفرم ».
یادآوری معنی چند لغت بکار رفته در مثال های بالا:
- reluctantly: از روى اکراه، با بی میلی
- estimate: ارزیابى کردن – برآورد کردن – تقویم – ارزیابى – تخمین
- accurate: درست – دقیق – صحیح
- district: منطقه – بخش – ناحیه – حوزه – بلوک
- bachelor: مرد مجرد – مجرد – مرد بى زن – زن بى شوهر – لیسانسیه
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: توی کالج همه ازم قدردانی کردن.
کدینگ۲: نه لج نکن با مادرت به جاش به اشتباهت اعتراف کن و ازش قدردانی کن.
کدینگ۳: همه به دانش و Knowledge من تو جلسه اعتراف کردن.
……………………………………………………
برای دیدن پست های مرتبط و مطالعه سایر لغات کتاب ۵۰۴ به همراه کدینگ و توضیحات مربوطه، اینجا را کلیک کنید
……………………………………………………