لغت ۹ درس ۴۲ کتاب ۵۰۴
Drastic / ˈdrastɪk / Adjective
Acting with force or violence*, extreme, intense, severe, serious, desperate, radical, far-reaching, momentous, substantial; heavy, harsh, rigorous; oppressive, draconian
- The police took drastic measures to end the crime wave.
- The most drastic changes in centuries* have taken place during our lifetime.
- In the interests of justice,* drastic action must be taken.
(صفت) با قدرت یا خشونت عمل کردن، موثر ، قوى ، جدى ، عنیف ، کارى ، شدید ، با شدت زیاد
الف) پلیس برای پایان بخشیدن به موج جنایات، اقدامات شدیدی انجام داد.
ب) در طول قرن ها شدیدترین تغییرات، در طول حیات ما صورت گرفته است.
ج) جهت برقراری عدالت، اقدامات شدیدی باید اتخاذ شود.
یادآوری معنی چند لغت بکار رفته در مثال های بالا:
- Measure : اندازه گرفتن ، سنجیدن ، تدبیر ، راه حلها ، اندازه گیرى کردن ، اقدام پیشگیرى ، روش ، مقیاس ، واحد ، میزان ، حد ، پایه ، درجه ، اقدام ، اندازه گرفتن
- Crime : تبهکارى ، جنایت ، گناه ، جرم ، تقصیر ، بزه
- Wave : هیجان ، موج رادیویى ، خیزاب ، فر موى سر ، دست تکان دادن ، موجى بودن ، موج زدن
- Century : سده ، قرن
- Take place : رخ دادن ، واقع شدن
- Interest : علاقه ، دلبستگى ، علاقمند کردن ، سهیم کردن ، توجه نظر ، بهره ، تنزیل ، سود ، مصلحت
- Justice : عدالت ، انصاف ، درستى ، دادگسترى
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: تو لاستیک باید باد شدیدی باشه وگرنه پنچر میشه.
کدینگ۲: توی فیلم پارک ژوراسیک اون دایناسوره هیکل به شدت بزرگی داشت.
لغت ۱۰ درس ۴۲ کتاب ۵۰۴
Wharf / wɔːf / Noun
Platform built on the shore or out from the shore beside which ships can load or unload, quay, pier, dock, berth, landing, jetty; harbour, dockyard, marina, tie up at dock; store cargo at dock; provide with a wharf for docking boats, place where boats can be be tied up and load or unload cargo; bank, beach
- We watched the exhausted* laborers unloading the cargo on the wharf.
- The lawyer insisted* that his client* was never seen near the wharf where the crime had taken place.
- Waiting at the wharf for the supply ships to unload was a starving multitude* of people.
(اسم) اسکله ، سکویی که روی ساحل یا بیرون از ساحل ساخته می شود که در کنار آن کشتی ها می توانند بارگیری کرده یا بار تخلیه کنند، لنگر انداختن ، لنگرگاه ، جتى ، بارانداز ، لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یا دیوار ، محکم مهارکردن
الف) کارگران خسته را هنگام تخلیه محموله ها در اسکله تماشا کردیم.
ب) وکیل مدافع اصرار داشت که موکلش هرگز نزدیک اسکله ای که جنایت صورت گرفته بود دیده نشده است.
ج) شمار زیادی از افراد گرسنه در اسکله، منتظر تخلیه ی بار کشتی های مواد غذایی بودند.
یادآوری معنی چند لغت بکار رفته در مثال های بالا:
- Exhausted : خسته ، تمام شده ، مصرف شده ، تحلیل رفته
- Laborer : کارگر ، عمله
- Unload : بى بار ، تخلیه کردن ، بار خالى کردن
- Cargo : کالا ، بارکشتى ، محموله دریایى ، بار
- Insist : اصرار ورزیدن ، پاپى شدن ، (م.م.) سماجت ، تکیه کردن بر ، پافشارى کردن
- Client : ایستگاه پردازشگر ، موکل ، مشترى ، ارباب رجوع
- Crime : تبهکارى ، جنایت ، گناه ، جرم ، تقصیر ، تبه کارى ، بزه
- Take place : رخ دادن ، واقع شدن ، اتفاق افتادن
- Starve : گرسنگى کشیدن ، از گرسنگى مردن ، گرسنگى دادن ، قحطى زده شدن
- Multitude : گروه بسیار ، جمعیت کثیر ، بسیارى
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: اسکله مثل یه ظرف میمونه روی دریا.
کدینگ۲: ژاپنی ها یه اسکله ساختن از جنس برف.
کدینگ۳: وقتی کشتی به سکوی بارگیری رسید نباید دیگه اونجا رفت و حرف زد.