لغت ۷ درس ۳۴ کتاب ۵۰۴
Skim: / skɪm / Verb & Noun
Remove from the top; move lightly (over); glide along; read hastily or carelessly, remove matter floating on the surface of a liquid; glide on or just above a surface; glance through quickly; cause an object to skip across the surface of a liquid
- This soup will be more nourishing* if you skim off the fat.
- I caught a glimpse* of Mark and Marge skimming over the ice.
- Detective Corby, assigned to the homicide,* was skimming through the victim’s book of addresses.
(فعل & اسم) از بالا برداشتن، ملایم از روی چیزی گذاشتن. سر خوردن، شتابزده یا با بی دقتی خواندن، سرباره گرفتن ، ریم ، کف گیرى ، تماس اندک ، شیر خامه گرفته ، کف گرفتن از ، سرشیر گرفتن از ، تماس مختصر حاصل کردن ، بطور سطحى مورد توجه قرار دادن ، بطور سطحى خواندن ، جدا کردن
الف) اگر چربی سوپ را جدا کنید مغذی تر می شود.
ب) نگاهم به «مارک » و « مارج » افتاد که روی یخ سر می خوردند.
ج) کارآگاه “کوربی” که مامور بررسی قتل بود نگاهی گذرا به دفترچه تلفن مقتول انداخت.
یادآوری معنی چند لغت بکار رفته در مثال های بالا:
- Nourish : قوت دادن ، غذا دادن ، خوراک دادن ، تغذیه
- Fat : چاق ، چرب ، چربى دار کردن ، فربه یا پروارى کردن
- Catch : از هوا گرفتن ، بدست آوردن ، جلب کردن ، درک کردن ، فهمیدن ، دچار شدن به ، عمل گرفتن ، اخذ ، دستگیره
- Glimpse : نگاه کم ، نگاه آنى ، نظر اجمالى ، نگاه سریع ، اجمالا دیدن ، به یک نظر دیدن ، دیدن اتفاقی
- Detective : کارآگاه
- Assign : انتقال دادن و واگذار کردن ، نسبت دادن ، منتصب کردن ، مامور کردن ، محول کردن ، واگذار کردن ، ارجاع کردن ، تعیین کردن ، مقرر داشتن ، گماشتن ، قلمداد کردن ، اختصاص دادن ، بخش کردن ، ذکر کردن
- Homicide : آدمکشى ، آدمکش ، آدم کشى ، قتل
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: اسکیموها خیلی آروم روی یخ ها حرکت می کنند.
کدینگ۲: اسکیموها معمولا خیلی سریع و بی دقت کتاب می خوانند.
کدینگ۳: اسکیموها به سر خوردن عادت دارند.
لغت ۸ درس ۳۴ کتاب ۵۰۴
Vaccinate: / ‘vaksɪneɪt / Verb
Inoculate with vaccine as a protection against smallpox and other diseases, treat with a vaccine to produce immunity against a disease
- There has been a radical* decline in polio since doctors began to vaccinate children with the Salk vaccine.
- The general population* has accepted the need to vaccinate children against the once-dreaded* disease.
- Numerous* examples persist* of people who have neglected* to have their infants vaccinated.
(فعل) مصون ساختن با واکسن بعنوان حفاظت در برابر آبله و بیماریهای دیگر، واکسینه کردن، واکسن زدن به ، برضد بیمارى تلقیح شدن
الف) از زمانی که پزشکان مایه کوبی کودکان را با واکسن “سالک” شروع کرده اند، در ابتلا به فلج اطفال کاهش چشمگیری صورت گرفته است.
ب) عامه ی مردم نیار به واکسینه کردن کودکان در برابر بیماری های سابقا خطرناک را پذیرفته اند.
ج) نمونه های زیادی از افرادی وجود دارند که در واکسینه کردن اطفال خود غفلت کرده اند.
یادآوری معنی چند لغت بکار رفته در مثال های بالا:
- Radical : بنیادى ، ریشه ، قسمت اصلى ، اصل ، سیاست مدار افراطى ، طرفدار اصلاحات اساسى ، بنیان ، بن رست ، ریشگى ، (ریاضى) علامت رادیکال
- Decline : نقصان ، کاهش ، شیب پیدا کردن ، رد کردن ، نپذیرفتن ، صرف کردن، انحطاط ، خم شدن ، مایل شدن ، رو به زوال گذاردن ، تنزل کردن ، کاستن
- Polio : پولیومیلیت ، بیمارى فلج اطفال
- Salk : واکسنی است برای بیماری به همین نام
- Population : جمعیت ، نفوس ، تعداد مردم ، مردم ، سکنه
- Accept : قبول شدن ، پذیرفتن ، پسندیدن ، قبول کردن
- Dread : ترس ، بیم ، وحشت ، ترسیدن
- Disease : ناخوشى ، مرض ، دچارعلت کردن
- Numerous : بیشمار ، بسیار ، زیاد ، بزرگ ، پرجمعیت ، کثیر
- Persist : سماجت کردن ، پافشارى کردن ، اصرار کردن ، ایستادگى
- Neglect : فروگذارى ، فروگذار کردن ، اهمال ، مسامحه ، غفلت کردن
- Infant: صغیر ، نوباوه ، کودک ، طفل ، بچه کمتر از هفت سال
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: معنی کلمه توی تلفظش هست.
……………………………………………………………………………………………………