لغت دوم از درس ۱۱ کتاب ۵۰۴
………………………………….
Solitary / ‘sɑlɪtərɪ /’sɒlɪtrɪ /
Alone; single; only
- Sid’s solitary manner kept him from making new friendships.
- There was not a solitary piece of evidence* that Manuel had eaten the cheesecake.
- The convict went into a rage* when he was placed in a solitary cell.
تنها، مجرد، انفرادی
- رفتار انزوا طلبانه ی “سید” او را از یافتن دوستان جدید باز داشت.
- حتی یک مدرک هم وجود نداشت که “مانوئل” کیک پنیر را خورده است.
- هنگامیکه مجرم در یک سلول انفرادی قرار داده شد، عصبانی شد.
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: سوالی داری بپرس چرا انقدر خودت رو گوشه گیر و تنها نشون میدی!؟