لغت ۴ از درس ۱۵ کتاب ۵۰۴
- Sacred / ‘seɪkrɪd /
Worthy of respect , holy
- Her sacred medal had to be sold because the family was in urgent* need of money.
- It was revealed* by the journalist* that the sacred temple had been torn down.
- Kate made a sacred promise to her parents never to miss a Sunday church service.
شایسته احترام، مقدس
- مدال مقدسش باید فروخته می شد چون خانواده ش نیاز فوری به پول داشت.
- روزنامه نگار فاش کرد که معبد مقدس کاملا خراب شده است.
- “کیت” به والدینش قول مردانه داد که هرگز از مراسم روز یکشنبه کلیسا جا نماند .
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: شما شایسته احترام هستید چون سعی کردید به مقدسات احترام بگذارید.
کدینگ۲: سیدها آدمای مقدسی هستند.