لغت سوم از درس ۷ کتاب ۵۰۴
Massive / ‘mæsɪv /
big and heavy; large and solid; bulky
- The boss asked some employees* to lift the massive box.
- From lifting weights, Willie had developed massive arm muscles.
- The main building on the campus* was so massive that the new students had trouble finding their way around at first.
بزرگ، سنگین، درشت و توپر، حجیم
- رئیس از چند کارمند خواست جعبه ی حجیم را بلند کنند.
- “ویلی” با بلند کردن وزنه، ماهیچه های بازویش را حجیم کرده بود.
- ساختمان اصلی محوطه ی دانشگاه آنقدر بزرگ بود که در ابتدا دانشجویان جدید برای پیدا کردن راهشان مشکل داشتند.
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: سد سیوند خیلی بزرگه.
کدینگ۲: مجسمه مسیح خیلی بزرگ و سنگینه.