لغت دوم از درس ۷ کتاب ۵۰۴
Consent / kən’sent /
agree; give permission or approval
- My teacher consented to let our class leave early.
- David would not consent to our plan.
- The majority* of our club members consented to raise the dues.
موافقت کردن، اجازه یا رضایت دادن
معلم من موافقت کرد دانش آموزان کلاس را زود ترک کنند.
دیوید با طرح ما موافقت نمی کرد.
اکثریت اعضای باشگاه ما با افزایش حق عضویت موافقت کردند.
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: مادرم بهم اجازه داد چندسنت پول بدم قرض دوستم.
کدینگ۲: اگه کنسرت غیر اخلاقی نباشه وزارت ارشادم موافقت می کنه.