لغت دوازدهم از درس ۱۴ کتاب ۵۰۴
Bewildered / bɪ’wɪldə(r)d /
confused completely; puzzled
- The lawyer was bewildered by his client’s* lack* of interest in the case.
- His partner’s weird* actions left Jack bewildered.
- Bewildered by the sudden hazy* weather, he decided not to go to the beach.
کاملا گیج، مبهوت (بهت زده)،
- وکیل از بی توجهی موکلش به پرونده متحیر بود.
- کارهای عجیب شریک “جک”، او را متحیر کرده بود.
- او که ازمه آلود شدن ناگهانی هوا شگفت زده شده بود، تصمیم گرفت به ساحل نرود.
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: بی بی دل درد گرفت و همه از این موضوع شگفت زده شدن.
کدینگ۲: جدیدن این بیلبورد ها هم معنیشون گیج کننده و مبهوت شده.
کدینگ۳: با بیل دردت میاد و گیج میشی اگه یکی بزنه تو سرت.