لغت ۴ از درس ١٧ کتاب ۵٠۴
………………………………
Aware / ə’weə /
Knowing; realizing
- Donna was aware of her tendency* to exaggerate.*
- It was some time before the police became aware of the brawl* that was taking place on the street.
- One way to gain knowledge* is to be aware of everything around you.
آگاه ، مطلع
- “دونا” از گرایش به اغراق کردن آگاه بود.
- مدتی طول کشید تا پلیس از دعوایی که در خیابان رخ داده بود، آگاه شد.
- تنها راه کسب دانش این است که از هر چیزی که در اطراف شما رخ می دهد، آگاه باشید.
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: کسی که در زندگی آگاهی نداشته باشی، آواره میشه.
کدینگ۲: افرادی که ماواره میبینن آگاه تر و مطلع تر میشن.