
لغت ۱ درس ۳۸ کتاب ۵۰۴
Biography / bʌɪˈɒɡrəfi / Noun
The written story of a person’s life; the part of literature that consists of biographies, life story, account of a person’s life written by another person
- Our teacher recommended* the biography of the architect* Frank Lloyd Wright.
- The reading of a biography gives a knowledge of people and events* that cannot always be obtained* from history books.
- The biography of Malcolm X is a popular* book in our school.
(اسم) داستان مکتوب زندگی یک شخص، بخشی از ادبیات که از زندگینامه تشکیل می شود، زیست نامه ، بیوگرافى ، تاریخچه زندگى ، تذکره ، زندگینامه
الف) معلم ما زندگی نامه ی معمار “فرانک لوید رایت” را توصیه کرد.
ب) خواندن یک زندگی نامه، اطلاعاتی را از افراد و وقایعی به ما می دهد که همیشه نمی توان از کتاب های تاریخی بدست آورد.
ج) زندگینامه ی “مالکوم اکس” در مدرسه ی ما کتابی معروفی است.
یادآوری معنی چند لغت بکار رفته در مثال های بالا:
- Recommend : پیشنهاد کردن ، سفارش کردن ، توصیه کردن ، توصیه شدن ، معرفى کردن
- Architect : مهندس معمار ، رازى گر ، معمارى کردن ، مهراز
- Knowledge : شناسایى ، دانش ، معرفت ، وقوف ، دانایى ، علم ، آگاهى ، بصیرت ، اطلاع
- Event : حادثه ، واقعه ، رویداد ، اتفاق ، پیشامد ، سرگذشت
- Obtain : احراز ، بدست اوردن ، فراهم کردن ، گرفتن
- Popular : عمومى ، داراى وجهه ملى ، مردم پسند ، معروف ، محبوب ، وابسته بتوده مردم ، خلقى ، ملى ، توده پسند ، عوام
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: خب بیوگرافی تو فارسی هم همون بیوگرافی و زندگی نامه می شه دیگه.

لغت ۲ درس ۳۸ کتاب ۵۰۴
Drench / drɛn(t)ʃ / Verb & Noun
Wet thoroughly; soak, wet, saturate; administer medication to an animal (Veterinary Medicine), permeate, douse, souse; drown, swamp, inundate, flood; steep, bathe
- A heavy rain drenched the campus,* and the students had to dry out their wet clothing.
- The drenching rains resumed* after only one day of sunshine.
- His fraternity friends tried to drench him but he was too clever for them.
(اسم & فعل) کاملاً خیس کردن، خیساندن ، نوشانیدن ، آب دادن
الف) باران سنگین محوطه ی دانشگاه را کاملاً خیس کرد و دانشجویان مجبور به خشک کردن پوشاک خیس خود شدند.
ب) باران های خیس کننده، بعد از تنها یک روز آفتاب دوباره شروع شد.
ج) دوستان صمیمی اش سعی کردند او را خیس کنند، اما او خیلی زرنگ تر از آنها بود.
یادآوری معنی چند لغت بکار رفته در مثال های بالا:
- Campus : پردیس (محوطه دانشگاه) ، زمین دانشکده ومحوطه کالج ، پردیزه ، فضاى باز
- Dry out :کاملا خشک شدن
- Wet : مرطوب ساختن ، خیس ، بارانى ، اشکبار ، ترى ، رطوبت ، تر کردن ، مرطوب کردن ، نمناک کردن
- Resume : حاصل ، چکیده کلام ، ادامه یافتن ، از سرگرفتن ، دوباره بدست اوردن ، باز یافتن ، از سر گرفتن ، خلاصه تجربیات
- Sunshine : تابش افتاب ، نور افتاب
- Fraternity : برادرى ، انجمن اخوت ، صنف ، اتحادیه
- Clever : ناقلا ، زرنگ ، زیرک ، باهوش ، با استعداد ، چابک
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: برای پختن برنج اول باید اونو خیس کنی.
کدینگ۲: با پاشیدن یک لیتر بر اینچ آب می شه همه کره زمین رو خیس کرد.
……………………………………………………………………………………………………