لغت نهم از درس ۱۱ کتاب ۵۰۴
……………………………….
Absurd / əb’sɜːd /
Plainly not true or sensible; foolish
- It was absurd to believe the fisherman’s tall tale.
- The flabby boy realized that the suggestion to diet was not absurd.
- Underestimating* the importance of reading is absurd.
به وضوح درست یا عاقلانه نیست، احمقانه، مسخره
- باور کردن داستان طولانی مرد ماهیگیر مسخره بود.
- پسر شل و ول فهمید که پیشنهاد رژیم غذایی احمقانه نبود.
- احمقانه است که اهمیت خواندن و مطالعه را دست کم بگیریم.
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: پریدن توی آب رود کار احمقانه ای است.
کدینگ۲: دست کردن توی آب سرب (سرب آب شده) کار احمقانه ای است.
کدینگ۲: خوردن آب سرد اونم تو زمستون کار احمقانه و مسخره ای است.