لغت ۳ درس ۴۱ کتاب ۵۰۴
Rehabilitate / riːhəˈbɪlɪteɪt / Verb
Restore to good condition; make over in a new form; restore to former standing, rank, reputation, etc. restore to good health or condition; clear a name, restore a person’s good reputation or normality, reintegrate, readapt, bring back; pardon, absolve, exonerate, forgive
- The old house was rehabilitated at enormous* expense.
- The former criminal completely rehabilitated himself and was respected by all.
- This wing of the house must be rehabilitated promptly,* as there is a danger it will collapse.*
(فعل) به وضعیتی خوب باز گرداندن، به جایگاه، مقام یا شهرت قبلی برگرداندن، اعاده اعتبار کردن ، نوتوان کردن ، توانبخشى کردن ، داراى امتیازات اولیه کردن ، تجدید اسکان کردن ، اعاده حیثیت کردن ، ترمیم کردن ، به حال نخست برگرداندن
الف) خانه ی قدیمی با هزینه ی هنگفتی بازسازی شد.
ب) جنابتکار قبلی کاملاً آبروی از دست رفته ی خود را بازگرداند، و مورد احترام همگان واقع شد.
ج) این سمت خانه باید فورا بازسازی شود، زیرا خطر فروپاشی آن وجود دارد.
یادآوری معنی چند لغت بکار رفته در مثال های بالا:
- Enormous : بزرگ ، عظیم ، هنگفت
- Expense : برامد ، هزینه ، خرج ، (مخارج) مصرف ، فدیه
- Criminal : تبهکار ، مجرم ، جنایى ، بزهکار ، جنایتکار ، جانى ، گناهکار
- Respect : حیثیت ، رعایت ، رابطه ، نسبت ، رجوع ، ، ملاحظه ، احترام گذاشتن به ، محترم داشتن ، بزرگداشتن
- Wing : جناح ، قسمتى از یک بخش یا ناحیه ، هر چیزى که هوا را برهم میزند(مثل بال) ، بال مانند ، زائده حبابى ، طرف ، شاخه ، شعبه ، دسته حزبى ، پرواز ، پرش
- Promptly : بدون معطلى ، با فوریت، سریعا ، با عجله
- Collapse : آوار ، فروریختگى ، فروپاشى ، فروریختن ، متلاشى شدن ، دچار سقوط شدن ، غش کردن ، اضمحلال
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: رها بلیط بخت آزمایی را برد و توانست زندگی خود را به وضعیت خوب قبلی بازگرداند.
کدینگ۲: این صحنه که هابیل با بیل قابیل رو کشت در یک فیلم بازسازی شده است.
کدینگ۳: رها بیلت دسته ش شکست، باید آن را بازسازی کنی تا دوباره بتوانی از آن استفاده کنی.
لغت ۴ درس ۴۱ کتاب ۵۰۴
Parole / pəˈrəʊl / Verb & Noun
Word of honor; conditional freedom; to free (a prisoner) under certain conditions, be conditionally released from jail, pledge or promise made by a prisoner that he will obey the terms of his release
- The judge paroled the juvenile* offenders on condition that they report to him every three months.
- Since the prisoner has been rehabilitated,* his family is exploring* the possibility* of having him paroled.
- The fugitive* gave his parole not to try to escape again.
(صفت & اسم) قول شرف، آزادی مشروط، ( یک زندانی ) را تحت شرایط خاصی آزاد کردن، التزام گرفتن ، التزام ، قول مردانه ، آزادى زندانیان و اسرا به قید قول شرف ، به قید قول شرف آزاد ساختن ، قول شرف دادن (درمورد زندانى واسیر) ، عفو مشروط
الف) قاضی متخطیان جوان را به شرطی آزاد کرد که هر سه ماه یک بار به او مراجعه کنند.
ب) از آنجایی که زندانی اصلاح شده است خانواده اش در حال بررسی امکان آزادی مشروط او هستند.
ج) زندانی فراری قول شرف داد که دیگر سعی نکند فرار کند.
یادآوری معنی چند لغت بکار رفته در مثال های بالا:
- Juvenile : نوجوان ، در خور جوانى ، ویژه نوجوانان
- Offender : متخلف ، تخطى کننده ، متجاوز
- Condition : موقعیت ، وضع ، عارضه ، حالت ، وضعیت ، چگونگى ، مقید کردن ، شرط نمودن ، شایسته کردن
- Prisoner : زندانى ، اسیر
- Rehabilitate : اعاده اعتبار کردن ، به وضعیتی خوب باز گرداندن، به جایگاه قبلی برگرداندن
- Explore : سیاحت کردن ، اکتشاف کردن ، کاوش کردن
- Possibility : امکان ، احتمال ، چیز ممکن
- Fugitive : سرباز فرارى ، گریخته ، فرارى ، تبعیدى ، بى دوام ، زودگذر ، فانى ، پناهنده
- Escape : فرار ، فرار کردن ، رستن ، گریختن ، در رفتن ، فرار کردن ، رهایى جستن ، خلاصى جستن ، جان به دربردن ، گریز ، فرار ، رهایى ، خلاصى
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: پا رو قولت نزاریا ، قول شرف دادیا.
کدینگ۲: توی قایقم بودم پارو بهم قول شرف داد که هیچ وقت منو ترک نکنه.
کدینگ۲: پارو دم سگ نزار، بهت قول شرف میدم که وفادار نمیمونه.
………………………………………………………………………………