لغت اول از درس ۹ کتاب ۵۰۴
……………………………
Vicinity / vɪ’sɪnətɪ /
Region near a place; neighborhood
- Living in the vicinity of New York, Jeremy was near many museums.
- The torrent* of rain fell only in our vicinity.
- We approached* the Baltimore vicinity by car.
منطقه نزدیک یک مکان، همسایگی
- چون جرمی در حوالی نیویورک زندگی می کرد، به موزه های زیادی نزدیک بود.
- سیل باران فقط در حوالی ما بارید.
- با اتومبیل به اطراف “بالتیمور” نزدیک شدیم.
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: همسایه های اطراف خونمون عجیب و غریب وسُنتی هستن.
کدینگ۲: We در همسایگی این City زندگی می کنیم.
☺
?