
لغت ۱۱ درس ۳۹ کتاب ۵۰۴
Transparent / tranˈspar(ə)nt,trɑːnˈspar(ə)nt,tranˈspɛːr(ə)nt,trɑːnˈspɛːr(ə)nt / Adjective
Easily seen through; clear, allowing light to pass through, see-through, translucent; transpicuous, easily understood, crystal clear, pellucid, limpid, glassy, sheer, filmy, gauzy, diaphanous, obvious, unambiguous, unequivocal, plain, (as) plain as the nose on your face, apparent, unmistakable, manifest, conspicuous, patent, palpable, indisputable, evident, self-evident, undisguised, unconcealed
- Window glass is transparent.
- Colonel Thomas is a man of transparent honesty and loyalty.*
- The homicide* was a transparent case of jealousy* that got out of hand.
(صفت) به راحتی می توان از داخل آن دید، روشن ، شفاف، واضح، (کاغذ شفاف) ، پشت نما ، ناپیدا ، نور گذران ، فرانما
الف) شیشه ی پنجره شفاف است.
ب) سرهنگ “توماس” نمونه ای از صداقت و وفاداری آشکار است.
ج) آدم کشی نمونه ی واضحی از حسادت غیر قابل کنترل بود.
یادآوری معنی چند لغت بکار رفته در مثال های بالا:
- Colonel : سرهنگ
- Honesty : صداقت، راستکارى ، درستکارى ، درستى ، امانت ، دیانت
- Loyalty : وفاداری، صداقت ، وظیفه شناسى ، ثبات قدم
- Homicide : آدم کشی ، آدمکشى ، آدمکش ، قتل
- Jealousy : حسادت، رشک
- Get out : بیرون رفتن ، برخاستن ، فاش شدن ، رهایى یافتن ، گفتن ، در رفتن ، دور شو
- Get out of hand : غیر قابل کنترل
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: ترانس پرینتر اگه خراب بشه روی کاغذ متن رو شفاف و بی رنگ چاپ می کند.
کدینگ۲: ترانس برق سر کوچمون برق رو انقدر شفاف از سیم عبور می ده که هیچی از توی سیم پیدا نیست.

لغت ۱۲ درس ۳۹ کتاب ۵۰۴
Scald / skɔːld / Verb & Noun
Pour boiling liquid over; burn with hot liquid or steam; heat almost to the boiling point; treat with or cover with boiling liquid or steam; heat to a temperature just below the boiling point
- Do not neglect* to scald the dishes before drying them.
- The scalding lava pouring from the mountain placed everyone in peril.
- By being hasty,* Stella scalded her hand.
(اسم & فعل) مایع داغ روی چیزی ریختن، با بخار یا مایع داغ سوزاندن، تقریبا تا نقطه ی جوش حرارت دادن، با آب گرم سوزاندن ، آب جوش ریختن روى چیزی، تاول زده کردن ، تاول ، اثر آب جوش بر روى پوست ، سوختگى ، آب پز کردن
الف) فراموش نکن قبل از خشک کردن ظروف، آنها را خوب با آب جوش بشویی.
ب) گدازه های جوشانی که از کوه بیرون می ریخت همه را به خطر انداخت.
ج) ” استلا” به خاحلر شتاب زدگی، دستش را با آب جوش سوزاند.
یادآوری معنی چند لغت بکار رفته در مثال های بالا:
- Neglect : فروگذارى ، فروگذار کردن ، اهمال ، مسامحه ، غفلت کردن
- Dry : خشک کردن ، خشک ، خشک شدن
- Lava : گدازه ، توده گداخته اتشفشانى ، مواد مذاب اتشفشانى
- Pour : جارى شدن یا ساختن ، تراوش بوسیله ریزش ، ریزش ، ریختن ، روان ساختن ، پاشیدن ، افشاندن ، جارى شدن ، باریدن
- Peril : مخاطره ، بیم زیان ، مسئولیت ، درخطر انداختن ، در خطر بودن
- Hasty : با عجله ، تعجیلى ، عجولانه ، عجول ، شتاب زده ، دست پاچه ، تند ، زودرس
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: اسکلت آدم رو با ریختن مایع داغ ری آن، مومیایی می کنند.
کدینگ۲: در اسکاتلند دزد ها را با ریختن روغن جوش روی بدن مجازات می کنند.
……………………………………………………………………………………………