لغت اول از درس ۱۴ کتاب ۵۰۴
……………………………………..
Unruly / ʌn’ruːlɪ /
Hard to rule or control; lawless
- Unruly behavior is prohibited* at the pool.
- When he persisted* in acting unruly, Ralph was fired from his job.
- His unruly actions were a menace* to those who were trying to work.
نافرمان، غیرقانونی، شرور
- رفتار غیرقانونی در استخر ممنوع است.
- “رالف” وقتی بر نافرمانی اصرار ورزید، از کارش اخراج شد.
- اعمال خلافکارانه ی او برای کسانی که سعی داشتند کار کنند، نوعی تهدیدی بود.
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: آنشرلی همیشه نافرمانی می کرد.
کدینگ۲: آنتونی یه آدم خلافکار و شرور بود.