ﺍﺻﻄﻼﺣﺎﺕ ﻭ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﻏﺬﺍ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺩﺭ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ:
The food gave me a real buzz .
ﻏﺬﺍ ﭼﺴﺒﯿﺪ
Junk food
ﻫﻠﻪ هوﻟه/ ﻏﺬﺍﯼ ﻧﺎ ﻣﻔﯿﺪ، ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺷﻤﺰﻩ
Let’s have a bite .
ﺑﯿﺎ ی ﻟﻘﻤﻪ ﺑﺰﻧﯿﻢ
Dig in !
ﺑﺰﻥ ﺗﻮ رگ !
He eats like a horse./ He eats like a pig .
مث اسب (ﺧﻮﮎ) ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ. ﻣﻌﺎﺩﻝ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﺒﺮﻧﺪ ﻣﯿﺸﻪ “ﻣﺜﻞ ﮔﺎﻭ ” میخوره
Bon appetite / Enjoy your meal/ Enjoy your drink
ﻧﻮﺵ ﺟﺎﻥ
TV dinner
ﻏﺬﺍﯼ ﺣﺎﺿﺮﯼ (ﻧﯿﻤﻪ ﺁﻣﺎﺩﻩ ) ﮐﻪ ﺳﺮﯾﻊ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﺑﮏﺩﺍﻍ ﮐﺮﺩﻥ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﻩ
To dine out/ to eat out
ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻏﺬﺍ ﺧﻮﺭﺩﻥ
Let’s have takeout/ Let’s have take away
ﺑﯿﺎ ﺍﺯ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻏﺬﺍ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ ( ﺍﺯ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻏﺬﺍ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻭ ﺑﺮﺩﻥ)
On me/ My treat
ﻣﻬﻤﻮﻥ ﻣﻦ (ﻣﻦ ﺣﺴﺎﺏ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ )
Help yourself
ﺑﻔﺮﻣﺎﯾﯿﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﭘﺬﯾﺮﺍﯾﯽ ﮐﻨﯿﺪ
Would you like some tea?
ﮐﻤﯽ ﭼﺎﯼ ﻣﯿﻞ ﺩﺍﺭﯾﺪ؟
She has a sweet tooth.
ﺍﻭ ﻃﺒﻌﺶ ﺷﯿﺮﯾﻦ است.
البته ما در مورد غذا و تغذیه مطالب دیگری نیز در سایت داریم که می توانید آنها را از لینک های زیر مشاهده و مطالعه کنید:
برای دیدن اصطلاحات و عبارت های مربوط به غذا خوردن در انگلیسی (Eating Idioms)، کلیک کنید
برای دیدن عبارات اصطلاحی مربوط به Food (غذا) در زبان انگلیسی، کلیک کنید
برای دیدن سایر اصطلاحات و لیست پست های مرتبط، اینجا را کلیک کنید
usefull
good