دوستای گلم در اینجا لیستی از ۶۰ اصطلاح کاربردی در مورد اعضای بدن انسان و بطور خاص چشمو براتون آماده کردم که امیدوارم براتون مفید باشه. راستی اگه مطالب ما براتون مفیده ما رو به دوستاتونم معرفی کنید تا اونام به جمع زبان آموزا اضافه بشن
۱٫ a bird’s eye view چشم انداز از بالا – نگاه کلی
۲٫ a gleam in eyeبرق نگاه
۳٫ all my eye! همش کشکه!
۴٫ An eye for an eye چشم در برابر چشم
۵٫ a sight for sore eyes مایه روشنی چشم – منظره ی دلپذیر
۶٫ be all eyes چهار چشمی مراقب بودن
۷٫ be easy on the eye جالب بودن – به چشم خوش آمدن
۸٫ be in the eye of the storm در مرکز توفان – در قلب مشاجرات
۹٫ be in the public eye مشهور بودن – مطرح بودن
۱۰٫ be up to the eyes in تا خرخره در – تا گردن در- غرق در
۱۱٫ cast an evil eye on sb کسی را چشم زدن
۱۲٫ cast one’s eyes over ورانداز کردن
۱۳٫ Beauty is in the eye of the beholder علف باید به دهن بزی شیرین بیاد
۱۴٫ clap eyes on sb چشم کسی به کسی افتادن
۱۵٫ could with eyes closed چشم بسته – به راحتی
۱۷٫ cry one’s eyes out زار زار گریستن
۱۸٫ eagle eye چشم تیز بین
۱۹٫ feast one’s eyes on sb/sth از تماشای کسی/چیزی لذت بردن
۲۰٫ get one’s eye in در کاری تجربه پیدا کردن
۲۱٫ give sb the black eye زیر چشم کسی بادمجان کاشتن
۲۲٫ give the glad eye به کسی نخ دادن – با چشم کسی را خوردن
۲۳٫ have a roving eyeچشم سفید بودن – چشم های هیزی داشتن
۲۴٫ have an eye for در شناختن چیزی خبره بودن
۲۵٫ have an eye for the main chance به دنبال سود شخصی بودن – فرصت طلب بودن
۲۶٫ have eyes in the back of head از پشت سر چشم داشتن
۲۷٫ have one’s eyes on stalks چشمان کسی از تعجب چهار تا شدن
۲۸٫ in the blink of an eyeدر یک چشم به هم زدن
۲۹٫ in the eye of the wind در خلاف جهت باد
۳۰٫ in the twinkling of an eye در یک چشم به هم زدن
۳۱٫ keep a weather eye on مراقب چیزی بودن
۳۲٫ keep an eye on زیر نظر گرفتن – پاییدن
۳۳٫ keep an eye out for مواظب بودن
۳۴٫ keep eyes open حواس خود را جمع کردن
۳۵٫ keep one’s eyes peeled حواس خود را جمع کردن
۳۶٫ keep ones eye on از نظر دور نداشتن
۳۷٫ keep weather eye open on sth مراقب چیزی بودن
۳۸٫ look sb/sth in the eye با شهامت با چیزی روبرو شدن
۳۹٫ make eyes at نگاه عاشقانه کردن به
۴۰٫ make sheep’s eyes at sb به کسی نگاه عاشقانه کردن
۴۱٫ Mind your eye? مواظب باش
۴۲٫ not bat an eyelid /eye بی خوابی کشیدن – به روی خود نیاوردن
۴۳٫ not believe one’s eyes آنچه را می بینم باور نمی کنم
۴۴٫ one’s eyes are bigger than stomach شکمش سیر می شود اما چشمش نه
۴۵٫ only have eyes for sb عاشق کسی بودن
۴۶٫ Open sb’s eyes to sth کسی را متوجه چیزی کردن
۴۷٫ out of the corner of eye به کسی چپ چپ نگاه کردن
۴۸٫ pull the wool over eyes سر کسی شیره مالیدن
۴۹٫ see eye to eye همدل بودن
۵۰٫ see sth with half an eye زیر چشمی مواظب چیزی بودن
۵۱٫ set eyes on دیدن
۵۲٫ swim before sb’s eyes دور سر کسی چرخیدن
۵۳٫ the apple of one’s eye نور چشم کسی بودن
۵۴٫ The scales fall from eyes متوجه حقیقت شدن
۵۵٫ turn a blind eye نادیده گرفتن
۵۶٫ with an eye to sth با توجه به
۵۷٫ with eyes closed چشم بسته – به راحتی
۵۸٫ with eyes open با چشم باز
۵۹٫ with the naked eye چشم غیر مسلح
۶۰٫ without batting an eye بی انکه خم به ابرو بیاورد