لغت ۱ درس ۳۰ کتاب ۵۰۴
Depict / dɪˈpɪkt / Verb
Represent by drawing or painting; describe, portray, characterize, draw, describe
- The artist and the author both tried to depict the sunset’s beauty.
- Mr. Salinger depicted the juvenile* character with great accuracy.*
- AI Pacino said he would depict a different kind of Shylock.
(اسم) با ترسیم یا نقاشی نشان دادن، توصیف کردن ، نمایش دادن (بوسیله نقشه و مانند ان) ، نقش کردن ، مجسم کردن ، رسم کردن ، شرح دادن
الف) هنرمند و نویسنده هر دو سعی کردند زیبایی غروب را به تصویر بکشند.
ب) آقای «سالینگر» شخصیت نوجوان را با دقت زیاد به تصویر کشید.
ج) به سختی میتوان میزان فاجعه را با حرف مجسم کرد.
یادآوری معنی چند لغت بکار رفته در مثال های بالا:
- Both: هردوى ، این یکى وان یکى ، نیز ، هم
- Sunset: غروب افتاب ، مغرب ، افول
- Sunrise: طلوع افتاب ، طلوع خورشید ، تیغ افتاب ، مشرق
- Beauty: زیبایى ، خوشگلى ، حسن ، جمال ، زنان زیبا
- Juvenile: نوجوان ، در خور جوانى ، ویژه نو جوانان
- Accuracy: دقت و صحت ، درجه دقت ، درستى ، صحت ، دقت
- AI Pacino: بازیگر، فیلمساز، و فیلمنامه نویس آمریکایی
- Shylock : شایلاک – شخصیت تاجر ونیزی در نمایشنامه شکیپیر
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: این Picture عکس منو رو توصیف می کند.
کدینگ۲: دپی که همه می دونن چیه احتیاجی به توصیف کردن نداره.
لغت ۲ درس ۳۰ کتاب ۵۰۴
Mortal / ˈmɔːt(ə)l / Adjective & Noun
Sure to die sometime; pertaining to man; deadly; pertaining to or causing death, fatal; pertaining to death; human; liable or subject to death; severe, grave; extreme, great (Slang)
- We must live with the knowledge that all living creatures are mortal.
- His rash* venture* brought him to a mortal illness.
- The two monarchs* were mortal enemies.
(اسم و صفت) قطعاً زمانی از بین می رود، مربوط به انسان، کشنده، مربوط به مرگ یا باعث مرگ می شود، فانى ، فناپذیر ، از بین رونده ، مردنى ، مرگ اور ، مهلک ، مرگبار ، کشنده ، خونین ، مخرب ، انسان
الف) باید با این آگاهی زندگی کنیم که همه ی موجودات زنده فانی هستند.
ب) ماجراجوئی نسنجیده اش او را در معرض بیماری مهلکی قرار داد.
ج) دو پادشاه دشمن خونی هم بودند.
یادآوری معنی چند لغت بکار رفته در مثال های بالا:
- Knowledge: شناسایى ، دانش ، معرفت ، وقوف ، دانایى ، علم ، اگاهى ، بصیرت ، اطلاع
- Creature: آفریده ، مخلوق ، جانور
- Rash: تند ، عجول ، بى پروا ، بى احتیاط ، محل خارش یا تحریک روى پوست ، جوش ، دانه
- Venture: ماجراجوئی ، مشارکت ، فعالیت اقتصادى ، ابتکار ، سوداگرى ، تصدى ، جرات ، جسارت ، معامله قمارى ، اقدام بکار مخاطره امیز ، ریسک ، اقدام یا مبادرت کردن به
- Illness: مرض ، ناخوشى ، بیمارى ، کسالت ، شرارت ، بدى
- Monarch: سلطان ، پادشاه ، ملکه ، شهریار
- Enemy: عدو ، خصم ، دشمن کردن
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: این مورچه هه تو تله یه روزی می میره.
کدینگ۲: سمور تلفن زده بهم می گه که یه سم کشنده تو جنگل خورده داره می میره.
………………………………………………………………………………………………………
برای دیدن پست های مرتبط و مطالعه سایر لغات کتاب ۵۰۴ به همراه کدینگ و توضیحات مربوطه، اینجا را کلیک کنید.