لغت ۳ درس ۲۷ کتاب ۵۰۴
Rash / raʃ / Adjectiive
A breaking out with many small red spots on the skin; outbreak of many instances within a short time: too hasty or careless, reckless, hasty, impetuous
- The report of a rash of burglaries in the neighborhood was exaggerated.*
- Poison ivy causes a rash.
- It is rash to threaten an action you cannot carry out.
(صفت) شیوع موارد زیاد در زمانی کوتاه، بسیار شتابزده با بی کفت، کهیر، تند ، عجول ، بى پروا ، بى احتیاط ، محل خارش یا تحریک روى پوست ، جوش
الف) گزارش شیوع دزدی ها در محله اغراق آمیز بود.
ب) پیچک سمی باعثت کهیر می شود.
ج) تهدید به عملی که نمیتوانی آن را انجام دهی نشانه ی شتابزدگی است.
یادآوری معنی چند لغت بکار رفته در مثال های بالا:
- Burglary: ورود بخانه اى درشب بقصد ارتکاب جرم ، دزدى
- Neighborhood: همسایگى ، مجاورت ، اهل محل ، محله
- Exaggerate: اغراق امیز کردن ، بیش از حد واقع شرح دادن ، مبالغه کردن در ، گزافه گویى کردن
- Exaggerated: اغراق آمیز
- Poison: زهر دادن ، چیز خور کردن سم ، سم ، شرنگ ، زهرالود ، سمى ، مسموم کردن
- Ivy: پاپیتال ، لبلاب ، پیچک
- Cause: باعث ، داعى ، علت ، موجب ، انگیزه ، هدف ، (حقوق) مرافعه ، موضوع منازع فیه ، نهضت ، جنبش ، سبب شدن ، واداشتن ، ایجاد کردن
- Threaten: تهدید کردن ترساندن ، خبردادن از
- Carry out: انجام دادن ، اجرا کردن
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: در شهر رشت بیماری کهیر به صورت ناگهانی گسترش پیدا کرده است.
کدینگ۲: کیارش در رشت بسیار شتابزده عمل کرد و کهیر گرفت.
لغت ۴ درس ۲۷ کتاب ۵۰۴
Rapid / ˈrapɪd / Noun – Adjectiive
Very quick; swift, quick, fast, speedy, expeditious, express, brisk; lightning, meteoric, whirlwind; sudden, instantaneous, instant, immediate; hurried, hasty, precipitate
- We took a rapid walk around the camp before breakfast.
- If you work rapidly you can complete the test in twenty minutes.
- The response* to the surprise attack was a rapid retreat.
(اسم – صفت) تندرو ، سریع العمل ، چابک ، بسیار سریع ، تند
الف) قبل از صبحانه دور کمپ یک قدم سریع زدیم.
ب) اگر سریع عمل کنی، میتوانی امتحان را در ظرف بیست دقیقه تمام کنی.
ج) واکنش به حمله ی غافلگیرانه یک عقب نشینی سریع بود.
یادآوری معنی چند لغت بکار رفته در مثال های بالا:
- Camp: اردوگاه نظامى ، پادگان ، اردوگاه ، لشکرگاه ، منزل کردن ، اردو زدن ، چادر زدن
- Response: جوابگویى ، پاسخ ، واکنش ، جواب
- Surprise: غافلگیرى ، غافلگیر شدن ، تعجب ، شگفت ، حیرت ، متعجب ساختن ، غافلگیر کردن
- Retreat: به تفرقه ، فرمان متفرق شوید ، عقب نشینى اجبارى ، بازگشتن ، مراسم شامگاه ، عقب نشینى کردن ، عقب نشینى ، کناره گیرى ، گوشه عزلت ، انزوا ، عقب نشاندن ، پس گرفتن ، عقب زدن
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: پلیس خیلی سریع دزد را پیدا کرد.
کدینگ۲: سریع اعتراف کنید که خواننده رپید یا پاپ.
کدینگ۳: یه راه جدید پیدا کرد، بسیار سریع به مقصد رسید.
……………………………………………………
برای دیدن پست های مرتبط و مطالعه سایر لغات کتاب ۵۰۴ به همراه کدینگ و توضیحات مربوطه، اینجا را کلیک کنید
……………………………………………………