لغت ۱۱ درس ۲۸ کتاب ۵۰۴
Bait / beɪt / Verb & Noun
anything especially food used to attract fish or other animals so that they may be caught; anything used to tempt or attract a person to begin something he or she does not wish to do; to put bait on (a hook) or in (a trap); torment by unkind or annoying remarks; tempt, lure, entice; badger, tease, harass
- The secret of successful trout fishing is finding the right bait.
- How can you expect to bait Mike into running for the class presidency when he has already refused every appeal?*
- Eddie is a good hunter because he knows the merit* of each kind of bait for the different animals.
(اسم & فعل) هر چیزی خصوصا غذا که از آن برای جذب ماهی ها ودیگر حیوانات استفاده می شود که بتوان آنها را گرفت. هر چیزی که برای وسوسه کردن یا جذب یک شخص استفاده می شود تا کاری را شروع کند که میل به انجام آن ندارد. طعمه ای را روی یک قلاب یا دام قرار دادن. با حرف های نامهربانانه یا آزار دهنده کسی را اذیت کردن، طعمه دادن ، خوراک دادن ، طعمه را به قلاب ماهیگیرى بستن، چینه، مایه تطمیع ، دانه دام
الف) رمز صید موفقت آمیز ماهی قزل آلا، یافتن یک طعمه ی مناسب است.
ب) چطور انتظار داری «مایک » را برای ریاست کلاس اغوا کنی در حالیکه او تا بحال همه درخواستها را رد کرده است؟
ج) «ادی» شکارچی خوبی است به خاطر اینکه او خوبی هر نوع طعمه را برای حیوانات مختلف می داند.
یادآوری معنی چند لغت بکار رفته در مثال های بالا:
- Secret: مخفیانه ، اطلاعات سرى ، نهان ، نهانى ، راز ، مجهول ، رمز ، مخفى ، دستگاه سرى ، محرمانه ، اسرارامیز ، پوشیده
- Successful: کامیاب ، موفق ، پیروز ، نیک انجام ، عاقبت بخیر
- Trout: ماهى قزل آلا ، ماهى قزل آلا گرفتن
- Expect: پیش بینى کردن ، چشم داشتن ، انتظار داشتن ، منتظر بودن ، حامله بودن
- Presidency: سرپرستى ، ولایت ، نظارت ، مقام یا دوره ریاست جمهورى
- Refuse: پس مانده ، عدم پذیرش ، امتناع ، سرباز زدن ، رد کردن ، نپذیرفتن ، قبول نکردن ، مضایقه تفاله کردن ، فضولات ، اشغال ، ادم بیکاره
- Appeal: پژوهش ، توسل ، چنگ زدن ، جاذبه ، درخواست ، التماس ، جذبه ، استیناف
- Hunter: اسب شکار ، شکارچى ، صیاد ، اسب یا سگ شکارى ، جوینده
- Merit: شایستگى ، سزاوارى ، لیاقت ، شایسته بودن ، استحقاق داشتن
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: این هفته مجله بایت همه مطالبش در رابطه با دام گذاشتن برای جلب کردن خانم ها بود.
کدینگ۲: با یه تن طعمه می شه یک کیلو ماهی صید کرد.
لغت ۱۲ درس ۲۸ کتاب ۵۰۴
Insist / ɪnˈsɪst/ Verb
Keep firmly to some demand, statement, or position, persist, persevere; firmly emphasize, assert; demand emphatically, firmly request, require
- Mother insists that we do our homework before we start sending e-mails.
- She insisted that Sal was not jealous* of his twin brother.
- The doctor insisted that Marian get plenty of rest after the operation.
(فعل) سخت به یک خواسته، گفته یا موضعی پایبند بودن؛ اصرار ورزیدن ، پاپى شدن ، سماجت کردن، تکیه کردن بر ، پافشارى کردن
الف) مادر اصرار دارد قبل از شروع ارسال ایمیل ها، تکالیفمان را انجام دهیم.
ب) او اصرار داشت که «سل» نسبت به برادر دوقلویش حسادت نمی ورزد.
ج) پزشک اصرار داشت که «ماری» بعد از عمل جراحی خیلی زیاد استراحت کند.
یادآوری معنی چند لغت بکار رفته در مثال های بالا:
- Homework: مشق ، تکلیف خانه
- Jealous: حسود ، رشک مند ، رشک ورز ، غیور ، بارشک ، رشک بر
- Twin: هم شکمان ، زوج ، دوتا ، دوقلو ، توام کردن ، توام ، همزاد ، جفت کردن
- Plenty: فراوانى ، بسیارى ، کفایت ، به مقدار فراوان
- Operation: عملیات ، عمل کردن ، به کار انداختن ، اداره ، گرداندن ، عمل جراحى ، گردش ، وابسته به عمل ، عملکرد ، بهره بردارى
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: من میگم نمرم شده چهل، تو هی میگی این سی هست، تازه هی داری روش اصرار می کنی.
کدینگ۲: نمی دونم بابام چه اصراری داره که این سیستم نسل چهار ایرانسل رو غیر فعال کنه.
کدینگ۳: این سیستم دارد قدیمی می شود، به همین خاطره که مهندس اصرار میکنه زود عوضش کنیم.
…………………………………………………………………………………………………………
برای دیدن پست های مرتبط و مطالعه سایر لغات کتاب ۵۰۴ به همراه کدینگ و توضیحات مربوطه، اینجا را کلیک کنید