Idiom #195
اصطلاح ۱۹۵:
The rest is history
بقیه اش را خودت می دانی
باقیش رو خودت می دونی
در زبان فارسی زمانی که کسی داستان و یا ماجرایی را برای کسی تعریف می کند و طرف مقابل از ادامه داستان و یا بخش انتهایی آن داستان و یا ماجرا مطلع باشد، از عبارت اصطلاحی “بقیه ماجرا را شما خودتان می دانید” استفاده می کنیم. استفاده از این عبارت اصطلاحی باعث می شود که گوینده ماجرا و یا داستان از تکرار ماجراها و اتقافات تکراری داستان خودداری کند. اگر گوینده داستان از بیان این اصطلاح خودداری کند و مطالب تکراری را برای شنونده اش تعریف کند ممکن است باعث خستگی، ناراحتی، و یا آزردگی او شود زیرا شنونده داستان از آن بخش داستان اطلاع دارد.
برای مثال کسی اتفاقاتی را که در جریان یک تصادف رخ داده و او به عنوان شاهد ماجرا در صحنه ماجرا حضور داشته برای پلیس و یا کسانی که در آنجا حضور نداشته اند تعریف می کند. در ابتدا او به ذکر جزئیات صحنه تصادف می پردازد و پس از بیان تمام جزئیات مهم ماجرا، زمانی که به لحظه آخر و نهایی ماجرا می رسد و اصل ماجرا را تعریف کرد و نکته مهم دیگری باقی نماند در آن لحظه از این عبارت استفاده می کند. استفاده از این عبارت در آن زمان نشان می دهد که طرف مقابل یا ادامه ماجرا را می داند و یا ادامه ماجرا آنقدر دلخراش است که شخص نمی تواند تعریف کند و طرف مقابل از اصل آن تا حدودی مطلع است و یا برعکس طرف شنونده آنقدر از حادثه متاثر شده که توان شنیدن بخش نهایی داستان را ندارد و گوینده برای رعایت حال وی از این عبارت استفاده می کند.
در زبان انگلیسی نیز از عبارت اصطلاحی ” The rest is history” برای بیان چنین مفهمومی استفاده می شود که عبارت اصطلاحی جالبی است و معنی ظاهری متفاوتی از آن برداشت می شود. معنی ظاهری این عبارت ” بقیه آن تاریخ است” است اما معنای اصطلاحی آن همان عبارت غیر رسمی ” بقیه اش را خودت می دانی ” می باشد که همانند معادل فارسی خود، بیشتر در مکالمات غیر رسمی مورد استفاده قرار می گیرد.
برای درک بیشتر معنا و مفهوم این اصطلاح در زبان انگلیسی به توضیحات چند دیکشنری در مورد این اصطلاح به همراه چند مثال در این زمینه توجه فرمائید:
The rest is history:
Oxford:
It is used to indicate that the events succeeding those already related are so well known that they need not be recounted again.
از این عبارت برای نشان دادن اطلاع و آگاهی قبلی از ماجرایی استفاده می شود که در مورد آن بحث شده تا اینکه دوباره مورد بحث قرار نگیرد.
Cambridge:
Everything that happened since then is well known:
همه چیز از آن زمان به بعد شناخته شده است.
Collins dictionary:
If you are telling someone about an event and say the rest is history, you mean that you do not need to tell them what happened next because everyone knows about it already.
اگر رویدادی را برای کسی تعریف کنید و از عبارت ” بقیه اش را خودت می دانی ” استفاده کنید، منظور شما این است که نیازی به گفتن آنچه که بعدا اتفاق افتاده، نیست زیرا همه شنوندگان آن را از قبل می دانند.
The free dictionary:
Everyone know how the rest of the story goes.
همه می دانند که بقیه داستان چگونه پیش می رود.
Everyone knows the rest of the story that I am referring to.
همه بقیه داستان هایی که من برای آنها تعریف می کنم را می دانند.
…………………………………………………………………………
چند مثال برای درک بهتر این اصطلاح:
They could team up, and then designed a website, and the rest is history.
آنها توانستند تیم را بسازند و سپس یک وب سایت را طراحی کردند، و بقیه اش را خودت می دانی.
The job was advertised in a social network, so I applied and the rest is history.
این کار در یک شبکه اجتماعی تبلیغ شد، بنابراین من درخواست دادم و بقیه اش را خودت می دانی.
She met Chun in a wedding for the first time, got his proposal, and the rest is history.
او چان را برای اولین بار در یک عروسی دید، پیشنهاد ازدواجش را گرفت، و بقیه اش را خودت می دانی.
Steve quit the university, started his first company in a garage, and the rest is history.
استیو از دانشگاه خارج شد، اولین شرکت خود را در یک گاراژ آغاز کرد و بقیه اش را خودت می دانی.
The car crash happened in the street, then the police came there, and the rest is history.
تصادف اتومبیل در خیابان اتفاق افتاد سپس پلیس آمد، و بقیه اش را خودت می دانی.
…………………………………………………………………………
برای دیدن سایر اصطلاحات و لیست پست های مرتبط، اینجا را کلیک کنید
برای دیدن پست های مربوط به ضرب المثل های انگلیسی، اینجا را کلیک کند