لغت پنجم از درس ۱۰ کتاب ۵۰۴
………………………
Dread / dred /
Look forward to with fear; fear greatly; causing great fear
- The poor student dreaded going to school each morning.
- He had a dread feeling about the challenge* he was about to face.
- I dread going into that deserted house.
با ترس چشم انتظار چیزی بودن، خیلی ترسیدن، خیلی ترساندن
- دانش آموز ضعیف هر روز صبح از رفتن به مدرسه وحشت داشت.
- او از مبارزه ای که درپیش رو داشت، احساس ترس می کرد.
- من از رفتن به آن خانه ی متروکه هراس دارم.
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: توی خواب دیدم دوستم رو گرگ درید از ترس بیدار شدم.
کدینگ۲: توی جنگل گم شدم از ترس اینکه گرگ منو بدره رفتم بالای یه درخت و همون جا موندم.