لغت ٩ درس ۲۶ کتاب ۵۰۴
Utter / ˈʌtə /
Verb: Speak; make known; express, say, voice; express, pronounce, articulate
Adjective: Complete, total, absolute
- When Violet accidentally stepped on the nail, she uttered a sharp cry of pain.
- Seth was surprised when he was told that he had uttered Joan’s name in his sleep.
- When Mr. Fuller saw that his house had not been damaged in the fire, he uttered a sigh of relief.*
(فعل) گفتن، آشکار کردن، بیان کردن، اداکردن ، فاش کردن ، بر زبان آوردن
(صفت) مطلق ، به حداکثر ، به اعلى درجه ، کاملا ، جمعا ، حد اعلى ، غیر عادى
الف) وقتی «ویولت» تصادفاً پا روی میخ گذاشت، از درد فریاد شدیدی کشید (به زبان آورد).
ب) وقتی به «ست » گفته شد نام «جوان » را در خواب بر زبان آورده، است تعجب کرد.
ج) وقتی آقای «فولر» فهمید خانه اش در آتش سوزی آسیب ندیده است نفس راحتی کشید (به زبان آورد).
یادآوری معنی چند لغت بکار رفته در مثال های بالا:
- Accidentally: اتفاقا” ، ناگهان ، تصادفا
- Step: قدم برداشتن ، قدم زدن ، پا گذاشتن
- Sharp: نوک دار ، تند ، زننده ، زیرک ، تیز کردن ، هوشیار ، شدید
- Cry: فریاد زدن ، داد زدن ، گریه کردن ، صدا کردن ، فریاد ، گریه ، خروش ، بانگ زدن
- Pain: رنج ، زحمت ، محنت ، درد دادن ، درد کشیدن
- Sigh: آه کشیدن ، افسوس خوردن ، آه حسرت کشیدن
- Relief: کم کردن ، کاهش ، آسودگى ، راحتى ، رفع نگرانى ، تسکین ، تسلی ، ترمیم ، آسایش خاطر
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: عطار از شاعرایی بود که از گفتن حقایق هیچ ترسی نداشت.
کدینگ۲: جیم کارتر از گفتن حقیقت طفره میره.
کدینگ۳: عطر آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید.
لغت ۱۰ درس ۲۶ کتاب ۵۰۴
Pacify / ˈpasɪfʌɪ / Verb
Make calm; quiet down; bring peace to, soothe, calm; placate, appease; soften; bring to a state of peace
- This toy should pacify that screaming baby.
- We tried to pacify the woman who was angry at having to wait so long in line.
- Soldiers were sent to pacify the countryside.
(فعل) آرام کردن ، ساکت کردن ، به صلح وادار کردن ، آرام کردن ، فرونشاندن ، تسکین دادن
الف) این اسباب بازی، آن کودک پر سر و صدا را آرام خواهد کرد.
ب) سعی کردیم زنی را که از اجبار به ماندن زیاد در صف عصبانی بود، آرام کنیم.
ج) سربازان برای آرام کردن اوضاع، به مناطق روستایی اعزام شدند.
یادآوری معنی چند لغت بکار رفته در مثال های بالا:
- Screaming: فریادزننده ، جالب ، پر سر و صدا
- Angry: اوقات تلخ ، رنجیده ، خشمناک ، دردناک ، قرمز شده ، ورم کرده ، برآشفته
- Soldier: سپاهى ، نظامى ، سرباز
- Countryside: ییلاقات ، حومه شهر، روستاها ، مناطق روستایی
کدها و رمزهای یادگیری این لغت:
کدینگ۱: یه آدم دیونه می شناسم فقط داد و فریاد می کنه پس فایده نداره ساکتش کنم.
کدینگ۲: پسِ وای فای(رمز یا پسورد وای فای) تو بدی ، ساکت و آروم یه جا می شینم.
……………………………………………………
برای دیدن پست های مرتبط و مطالعه سایر لغات کتاب ۵۰۴ به همراه کدینگ و توضیحات مربوطه، اینجا را کلیک کنید
……………………………………………………