Massive -504-7-3

لغت سوم از درس ۷ کتاب ۵۰۴

Massive / ‘mæsɪv /
big and heavy; large and solid; bulky

 

1. The boss asked some employees* to lift the massive box.
2. From lifting weights, Willie had developed massive arm muscles.
3. The main building on the campus* was so massive that the new students had trouble finding their way around at first.

 

بزرگ، سنگین، درشت و توپر، حجیم

1. رئیس از چند کارمند خواست جعبه ی حجیم را بلند کنند.
2. “ویلی” با بلند کردن وزنه، ماهیچه های بازویش را حجیم کرده بود.
3. ساختمان اصلی محوطه ی دانشگاه آنقدر بزرگ بود که در ابتدا دانشجویان جدید برای پیدا کردن راهشان مشکل داشتند.

 

کدها و رمزهای یادگیری این لغت:

کدینگ۱: سد سیوند خیلی بزرگه.

کدینگ۲: مجسمه مسیح خیلی بزرگ و سنگینه.