اصطلاحی که در این پست می خواهم به توضیح آن بپردازم عبارت “Don’t give up the day job” است که معادل فارسی آن عبارت “بیخیال انجام کار جدیدی شدن” می باشد و به موقعیتی مربوط می شود که میخواهیم به کسی بگوییم کاری را به خوبی انجام نمی دهد و بهتر است به عنوان شغل اصلی خود روی انجام آن حساب …
Read More »Tag Archives: slang
اصطلاح “Sing a different tune /song” در زبان انگلیسی
اصطلاح این پست ما، همچون اصطلاح قبلی ( اصطلاح “ساز مخالف زدن” در زبان انگلیسی) به ابراز مخالفت کسی با چیزی یا کس دیگری مربوط می شود. همانطور که در پست قبلی هم اشاره شد، کاربرد این اصطلاح در واقع به موقعیتی مربوط می شود که افرادی ایده ها و یا نظراتی را در ارتباط با کسی یا چیز دیگری ابراز …
Read More »اصطلاح “ساز مخالف زدن” در زبان انگلیسی
اصطلاح این پست ما، به ابراز مخالفت کسی با چیزی یا کس دیگری مربوط می شود. کاربرد این اصطلاح در واقع به موقعیتی مربوط می شود که افرادی ایده ها و یا نظراتی را در ارتباط با کسی یا چیز دیگری ابراز می کنند و شخص دیگری به مخالفت با این ایده می پردازد. در زبان فارسی از عبارت اصطلاحی عامیانه …
Read More »ضرب المثل “فضولی موقوف” در زبان انگلیسی
Proverb #85 ضرب المثل هشتاد و پنجم: Curiosity killed the cat فضولی موقوف ترجمه تحت الفظی و ظاهری: کنجکاوی گربه را به کشتن داد. معادل فارسی: فضولی موقوف! ضرب المثل “فضولی موقوف” در زبان فارسی به مفهوم ممانعت و جلوگیری از فضولی کسی است که قصد سرک کشیدن و یا کسب اطلاعاتی در زمینه خاص از کسی یا چیزی را …
Read More »اصطلاح “از پسِ کاری برآمدن” در زبان انگلیسی
اصطلاح این پست ما بر خلاف اصطلاح قبلی، به انجام کاری به صورت موفقیت آمیز مربوط می شود. کاربرد این اصطلاح در واقع به موقعیتی مربوط می شود که کسی کاری را مطابق لنتظاراتی که از او هست انجام دهد. در زبان فارسی از عبارت اصطلاحی عامیانه ی “از پسِ کاری برآمدن” یا “کامیاب شدن” و یا “مطابق انتظار بودن” برای چنین …
Read More »اصطلاح “Cut corners” در زبان انگلیسی
اصطلاح این پست ما به انجام کاری به صورت سرسری و با عجله مربوط می شود. کاربرد این اصطلاح در واقع به موقعیتی مربوط می شود که کسی به خاطر مشکل مالی و یا زمانی، کاری را به سرعت و بدون دقت کافی و لازم انجام دهد. در زبان فارسی از عبارت اصطلاحی “انجام کاری سرسری” یا “ماست مالی کردن” و …
Read More »ضرب المثل “اول خویش، سپس درویش” در زبان انگلیسی
Proverb #84 ضرب المثل هشتاد و چهارم: Blood is thicker than water Blood runs thicker than water اول خویش، سپس درویش بنی آدم اعضای یک پیکرند (یکدیگرند) چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است گوشت هم را میخورند ولی استخوان هم را دور نمی اندازند ترجمه تحت الفظی و ظاهری: خون از آب غلیظتر است. ترجمه تحت الفظی …
Read More »اصطلاح “Cross that bridge when you come to it” در زبان انگلیسی
اصطلاح این پست ما به موقعیتی مربوط می شود که شخص دچار مشکلی شود و بخواهد با آن در بیافتد. کاربرد این اصطلاح در واقع در موقعیتی است که بخواهیم به شخصی بگوییم تا زمانی که واقعا اتفاقی نیفتاده نباید نگران باشد و دلیلی هم برای نگرانی او نیست. در زبان فارسی از عبارت اصطلاحی “چو فردا رسد فکر فردا …
Read More »اصطلاح “Costs an arm and a leg” در زبان انگلیسی
اصطلاح این پست ما به گران بودن کالا یا جنسی مربوط می شود که در آن کسی با استفاده از این اصطلاح به کنایه از بالا بودن قیمت آن کالا گلایه می کند. در زبان فارسی از عبارت اصطلاحی “قیمت خون کسی را داشتن” و یا “آب خوردن چیزی” و یا “حسابی پیاده شدن” بابت پرداخت قیمت و هزینه ی …
Read More »اصطلاح “Caught between two stools” در زبان انگلیسی
اصطلاح این پست ما به موقعیتی مربوط می شود که در آن کسی همزمان برای بدست آوردن ۲ چیز و یا رسیدن به دو هدف متفاوت و به صورت همزمان تلاش کند و نتواند به هیجکدام از آنها برسد. در زبان فارسی از عبارت اصطلاحی “با یک دست دو هندوانه برداشتن” و یا “چوب دو سر طلا” استفاده می شود …
Read More »